یکی اومد پسری و که باید با من بود دزدید...
بعد هر چی احساس داشتم دزدید..
بعد همه ی دوستامو دزدید...
بعد سلامتیه روحی و جسمیمو دزدید...
من رفتم به مجازات دزدی هاش قطعه قطعه اش کنم...
نشد...
لا مصب....
این دفعه امیدم و دزدید.
....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هی...
چند روز بود دیگه وسط سینه هام...دو سه سانت عمیق تر یه چیز داشت ذره ذره فرو میریخت و آب میشد...فشار میاورد...فریاد میزد...و میگفت بس کن! چرا چشماتو روی همه چیز میبندی...
امروز بعد از چند سال گفتم... اون عکسه....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه ممکنه خدا...
اینایی که میخوام و بهم بده...
۱-اونو...
۲-اینو...
۳-اونو بنداز بیرون...
۴- اینو بیار تو...
۵ -همشو میخوام...نه یه تیکه! تکرار میکنم...تمام وجودشو...
۶-همه چیز و در بهترین حالت میخوام،شنیدی که...
۷-مــــــــــــــــم.....روم نمیشه بگم...گوشتو بیار..
۸-....
۹-....
....
send میکنم این massege رو به شمارهی خدا...
نمیدونم چرا همش fail میشه!!!!
شب خوش.