وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

۳:۲۳

یه وبلاگی مدت هاست ننوشته،حس من میگه که یه جای دیگه داره فعالیت میکنه!
........

بدبختها ! هیچ کس براتون ۵ صبح پای تلفن شعر نخونده!
میدونی خودم و نمیبخشم اگه این دفعه اشتباه کنم...



..........
چه قدر خوبه...چه قدر حرف واسه ی زدن دارم...
اینجا میتونم ساعت ها سکوتم رو هم ثبت کنم.
 میشه بری یه دور بزنی بیای ادامه ی حرفتو بگی..
یا اصلا یه حرف بی ربط بزنی..
بدم نیست..
بد نیست چیه؟ خیلی خوبه!

تو این فاصله من برم یه سیگار بکشم...
-------------------------------------------------------------

میدونی... من اعتقاد ندارم که یکی اون بیرون هست که تیکه ی مکمل تو هست.
من فکر میکنم که دو نفر همدیگر و میبینن.از هم لذت میبرن.با هم خوش میگذرونن و بعد عاشق هم میشن و یه رابطه ی خوب و با هم میسازن.
من فکر میکنم به روز هایی که تلاش میکنن برای خوشحال کردن یکدیگر..
من می بینم روز هایی که تفاوت عقیده دارن، ولی ایثار میکنن.
من می شناسم لحظه هایی که با هم ساخته میشه.

و هیچ حسی به زیبایی بودن تو این لحظه ها نیست.

من دختری و میشناسم که برای دیدن یه لبخند، یه نگاه ، یه کلمه سالها صبر میکنه...

من پسری و میشناسم که برای نگه داشتن رابطه ی خوبش تلاش میکنه...
من صبر و تلاش این رابطه را هر لحظه لمس میکنم.

من نمیتونم تعریفش کنم ، ولی معنی تعهد و حس میکنم.


من دختری و میشناسم که شبها با یه بوسه به خواب میره و صبح ها با یک صبح بخیر بیدار میشه!
نظرات 1 + ارسال نظر
گلدونه یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1383 ساعت 05:46 ق.ظ http://goldoneh.blogsky.com/

به شناختت حسودیم میشه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد