از فردا میرم دانشگاه ، بعد از یه تابستون بالاخره ترم آخرم و شروع میکنم.
هر چی بود برداشتم. ۱۵ واحد ناقابل!
............................................................................................
بعد هم که تموم شد...میخوام برم کلاس خیاطی و آشپزی و گلدوزی و گل چینی...
بعد اگه وقت شد کلاس تایپ و تند خوانی...
بعد اگه وقت شد میرم کلاس سفره آرایی...
بعد هم میرم کلاس شوهر داری... آماده میشم تا یکی بیاد در خونمون و بزنه...
مــــــــــــــــم دیگه هیچی از یه زن زندگی کم ندارم نه؟؟؟
ببین.من فردا می رم مدرسه.کلاس سوم دبیرستان.به نظرم تصمیمت خیلی اشتباست.البته اگر باهوش باشی و تو دانشگاه یا موسسه ای مثلآ موسسه زبان یک چیزی یاد گرفته باشی ، بهتره که الآن بری سر کار.چون اینجوری واقعآ مستقلی و می تونی هر کار دلت بخواد با اون پول ها بکنی، دومآ اگه شوهر گیرت نیومد چی؟می خوای اونقدر تو خونه بمونی که افسرده بشی.سومآ اگه فردا روز شوهرت بهت گفت:این را نمی توانی بخری.می تونی بگی پول خودمه می خرم.چهارمآ اگه با شوهرت تفاهم پیدا نکردی و خواستی طلاقش بدی باز هم می تونی به زندگیت ادامه بدی.حالا بعد که ازدواج کردی و تونستی کامل بهش اعتماد کنی وبچه دار شدی.اون وقت دیگه کار نکن ببشین خونه بچت رو بزرگ کن و این کلاس ها هم برو.تا اون موقع هم می تونی هر چند ماه یکبار زیادی به خودت زحمت بدی و مرخصی بگیری و آداب شوهر داری یاد بگیری یا با شوهرت(عشقت) بری مسافرت حال کنی.به هر حال من که فکر می کنم لذت کار کردن خیلی بیشتر از منتظر ماندن برای شاهزاده ای با اسب سفیده.