یکی بود یکی نبود...
یه روز یه مردی بود که همش جک تعریف میکرد
...
یه روز یه اتفاقی افتاد که دیگه تعریف نکرد و ...! از اون به بعد فقط سیگار کشید...
(اینو یه آقایی گفت که بهترین قصه ها رو بلد بود و الان داره قصه ی منو تعریف میکنه...)
پ.ن : منم دارم قصه ی اونو اینجا مینویسم!
سلام............. هرچی فکر میکنم منظور از این نوشته رو نمیفهمم................ احتمالا خنگم............... بهم سر بزن........... موفق باشی............. بای بای
سلام اگه ممکنه میخوام باهاتون حرف بزنم
خیلی خوبه من منظورتان را درک کردم