از وقتی اینجا مکانیزه شده یه جورایی راحت نیستم...
انقدر حواسم پرت این دور و بر میشه یادم میره چی میخواستم بنویسم.
-------------------------------------------------------------
میخواستم بگم این دفعه میخوام بین دستات قایم شم.
یه جورایی عین همیشه خودم و تو بغلت جا کنم ، بعد که فشارم دادی بچسبم بهت.بعد سرم و بگیرم بالا و از پایین نگات کنم.بعد عین امروز بیای دنبالم بریم تو بارونا با هم دور بزنیم و بعد من باز یخ بزنم و بعد به بهونه ی سرمای هوا باز خودم و تو بغلت جا کنم!بعد تو بگی باز لوس شدیا! بعد من لبخند بزنم و بندازم گردن سرما!بعد من هی خودم و لوس کنم و هوا هی سرد تر بشه و هی تو منو فشار بدو هی من خودم و لوس کنمو بعد
هی
باز
دوباره
چند باره
....
تا ابد
تا من حل شم توی بازوهای گرمت!
honey bunny!
راست میگن عقده ای ها وبلاگ مینویسن؟!
در این مورد توی چندتا ژست آیننده بگم...نه خیالاته هر کی میگه از اینکه که نمیتونه مثه ما باشه حداقلش.... و اینکه ای مطلب سی دل خودت بود چیزی برای گفتن ندارم بجز اینکه....
ای شیطون...
تاتا