منی که این همه پر بود از غزل دیروز
امروز فقط به چمدان فکر میکند
چقدر لک زده دلم برای لبهایت
و رقصیدن زیر سرخی باران
و یک فنجان چای
که تو برایم ریختهای
داغ دلم رو تازه کردى وقتى به یادش میفتم گونه هام خیس میشه
داغ دلم رو تازه کردى وقتى به یادش میفتم گونه هام خیس میشه