وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

wild world

خیلی فرق میکنه که هرگز حرفه ای نشی یا نتونی حرفه ای بشی...
فرق میکنه که همین که هستی ok باشی یا همین که هستی ok هم نباشی...

با این سرعت که پیش میره دنیا و من پیش میرم...
سال دیگه باید همین موقع ها فاتحه ی یه چیزایی و خونده باشم.
دختره ی بیسوات!

انقدر میدوی که از دنیا عقب نمونی ، هیچ وقت دیگه میرسی که به کفشات یه نگاه بندازی؟ دیدی اون کفشدوزک و که له کردی...
------------------------------------------------------------

پ.ن ۱:اون تو بودی که جای اسمش خالی بود؟؟؟
پ.ن ۲: شب بخیر عزیز دلم.
پ.ن ۳: ناراحت نیستم به خدا!





دیر وقت


اولش که آدم با حقیقت ها رو به رو میشود، دلش برای همه چیز تنگ میشود. بعدش دلش دیگر برای هیچ چیز تنگ نمیشود. بعد دوباره دلش تنگ میشود خیلی عمیق و خیلی درد آور. بعد جیغ میکشد و هیچ کس صدای جیغش را نمیشنود و وبلاگی که مینویسد هرگز publish نخواهد شد. فقط تاریکی خواهد بود و یک سری هیولا که اول آدم را میترساند و بعد که آدم متوجه شد که خودش هم هیولاست دیگر عادی میشود.
زره ام را برداشته ام...
آماده ی مقابله...

میروم تکی روی تختم دراز میکشم و به همه فکر میکنم.


فکر که کردم ، فهمیدم که منطق ثابت احمقانه ی دنیا همان است که نامش منطق است.
این بار همه کس‌خل نیستند. من باید پوست بندازم.
درد دارد ولی تغییر خوب است.
نه هر تغییر...
ولی خوب است دیگر.


-----------------------------
یکی به اون یکی میزنه ومیگه: اون دختره رو میبینی؟؟؟ اون PHD داره!


اگه با غول چراغ دوست نبودم که کلاهم پس معرکه بود...
سه تا آرزو میتونستم بکنم.

یکیش این بود که الان نره... که نرفت.
دومیش این بود که بخواد بیاد... که گفت که میخواد بیاد.

سومیش و بعدا میگم.

(:


یادم نمیرود آینده
به امید اینکه شاید بیایی
یادم نمیرود حس پوستم را
بر روی برهنگی هایت
تا بغضم نترکیده
بیا
بیا ...



نازنینم
به بویی که در خانه‌مان ‌به‌جای گذاشته‌ای قسم
                                            (یا اگر میگویید شعار است)
به چشمهایت قسم
قصدم آزردن نیست..

کاش نصفه شب موبایلت زنگ بخوره ...
کاش یه sms بیاد  ۱۰ صفحه چیز خوب بگه...
کاش یه باد بیاد همه ی ابرا رو ببره...
کاش یه بارون بیاد همه جا رو بشوره...
کاش یه برف بیاد سیاهی ها  ،سفید بشن...


کاشکی بیای بریم تو برف و باد و بارون، از کاشکی هامون  حرف بزنیم.
کاش یه روز بیای و بگی دیگه کاشکی نداری...
کاش یه روز کاشکی های دنیا تموم شه!

کاش دستات مال من بود...
کاش کلمه برای گفتن این لحظه بود...
کاش نگاه برای زندگی کافی بود...
کاش ابدیت راست بود...
کاش  (( ما )) راست باشد.



شب به خیر
شب روز من

**شعر (۳)

برای دریدن پیرهن یوسف چه نقشه ها که نکشیدم..


--------------------------------------------------------------
(چی شد یهو شاعر شدم؟)

**شعر(۲)





از آن موقع که دوستت دارم
دوستم داری؟


**شعر (۱)




مرا ببخش ، نمیخواهم از چشمهایت بگویم..
از موهایت 
از عطرت
مرا ببخش
نمیخواهم از عشق بگویم.

این بار حدیث دیگریست...
حدیث چشمهایت
موهایت
عطرت

و عشقم

این وبلاگ نویسی هم خیلی رو اعصابه ها...

میگن اگه یه روز دمغی خودت و سر بده توی وان آب داغ.