اگه با غول چراغ دوست نبودم که کلاهم پس معرکه بود...
سه تا آرزو میتونستم بکنم.
یکیش این بود که الان نره... که نرفت.
دومیش این بود که بخواد بیاد... که گفت که میخواد بیاد.
سومیش و بعدا میگم.
کاش نصفه شب موبایلت زنگ بخوره ...
کاش یه sms بیاد ۱۰ صفحه چیز خوب بگه...
کاش یه باد بیاد همه ی ابرا رو ببره...
کاش یه بارون بیاد همه جا رو بشوره...
کاش یه برف بیاد سیاهی ها ،سفید بشن...
کاشکی بیای بریم تو برف و باد و بارون، از کاشکی هامون حرف بزنیم.
کاش یه روز بیای و بگی دیگه کاشکی نداری...
کاش یه روز کاشکی های دنیا تموم شه!
کاش دستات مال من بود...
کاش کلمه برای گفتن این لحظه بود...
کاش نگاه برای زندگی کافی بود...
کاش ابدیت راست بود...
کاش (( ما )) راست باشد.
شب به خیر
شب روز من
برای دریدن پیرهن یوسف چه نقشه ها که نکشیدم..
--------------------------------------------------------------
(چی شد یهو شاعر شدم؟)