وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

D:

عکس فرستاده

تازه

لب‌هایم را می‌چسبانم به مانیتور

دستم را می‌کنم توی موهایش

توی گوشش زمزمه می‌کنم

می‌گویم عاشقم

عاشقم؟

می‌گویم دوری سخت است

انتظار برای وصال دلنشین...


اون استخوانی که از یقه‌اش معلوم است و ماچ می‌کنم

توی چشمهایش نگاه می‌کنم

سیر نمی‌شوم


می‌خندم

بهش می‌گویم که امروز چقدر خواستمش

و هر روز


دراز می‌کشم

حالم چند روز است که خیلی خوب شده

خوشحالم و سر حال


مرا کلی خندانده بودی

خنده خوب است

آرام بخواب

توی بغل من!


نظرات 1 + ارسال نظر
شب روز چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:58 ق.ظ

:x
صبح به عشق دیدن این پست پا شدم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد