وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

آرزو

من آرزو می‌کنم

که یه روز یه خونه‌ی بزرگ و خوشگل بخرم برای مامان و بابام

که ناراحت خونه‌ای که داشتن و از دست دادن نباشن.

میگن یه شهری هست توی مکزیک

که اسمشو نمی‌دونم

میگن اگه بری اونجا تمام گذشته‌ی بدت پاک میشه

و فقط اتفاقای خوب توی آرامش برات میفته

من میرم اونجا یه روزی و تا ابد می‌مونم

من یه ویلای گنده دارم با استخر

با دو تا بچه‌ی مودب و بازیگوش و سالم

هر از چند گاهی نقاشی می‌کشم

و توی دانشگاه تاریخ هنر درس میدم شایدم مبانی گرافیک

در همین حال عضو UN هم هستم

یه وقتایی هم میرم مناطق محروم دنیا و بهشون کمک می‌کنم یا نقاشی درس میدم

مجله‌ی مامان و تا ابد در میارم

حتا اگه یه دونه هم فروش نره!

برای بابام به قلب تازه میزارم و تمام قرض‌هاشو میدم و بعد نمی‌زارم دیگه از تهران بره بیرون مگر برای تفریح.

برای داداشم یه اعصاب راحت می‌خوام ، سلامت جسمی و روحی و یه عالمه ثروت.و یه بچه که شبیه خودش باشه.

من انقدر آدم خوبی میشم که بدی به سمتم نیاد.

من آرزو می‌کنم که هیچ وقت فکر بدی نکنم.

من تا ابد عاشق می‌مونم.

تا ابد وبلاگم و می‌نویسم.

و من تا ابد کتاب می‌خونم و فیلم می‌بینم، شعر می‌خونم.

هر روز یه کاری می‌کنم که احمق نباشم و یه چیزی یاد می‌گیرم.

یه زبون جدید یاد می‌گیرم.

توی آرزوهام آرزو می‌کنم که عاشقم باشی تا ابد...

و چیزی جز شادی و خوشبختی برای من نخوای.

برام گل بخری و برام شعر بخونی و نامه بنویسی...

و هیچوقت از بودن با من خسته نشی.( چون به نظر خودم خیلی بی مزه و لوس و خسته کننده میام) و آرزو می‌کنم که توی آرزو‌هات منم باشم.

البته اول آرزو می‌کنم که اگه اینا بود و آرزوهام برآورده شد ما همیشه کنار هم باشیم و با هم خوب و خوش زندگی کنیم.

من آرزو می‌کنم که بخندم و تو هم همیشه بخندی و لبخند از روی لبهامون نره هیچوقت.


و یه روزی یه کتاب می‌نویسم با تصویر سازی و تقدیمش می‌کنم به تو.

بازم آرزو دارم که بعدا میگم.


نظرات 1 + ارسال نظر
رجا جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ب.ظ http://mm3.blogsky.com

سلام وسوسه شدم بیام وبلاگت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد