وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

سردمه!!! سوپ گرمم کجایی؟


خوب...حالا عین بچه آدم بی خیال شو.
فکر نکن!
اگه میخوای خوشبخت باشی و خوشحال باید یه
s کامل باشی..
حتا
f هم نباید باشی...
حالا آروم چشماتو ببند و تمرین کن.


حالا میبینی اولین نتیجه ای که اون احمق به ذهنش میرسه...آخرین نتیجه ای هست که تو قبلا به ذهنت میرسیده.

اون احمق نمیدونست پولاشو چیکار کنه ...گذاشت بانک، الگانس برد...
تو هر کاری با پولات کردی اونی میخواستی نشد...آخرش از نا امیدی گذاشتی بانک...هیچی هم نبردی!

ولی دو تایی اول و آخر یه کار کردین.

فرق داره ...
ولی کسی نمیدونه که تو کدومی...و به علت حماقت ،تمام آدم ها فکر میکنن تو اولیه هستی و مخ هم نداری.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی و میشناسم که فکر میکنه هر چی زن تو دنیا هست احمقه!
بعد هم فکر میکنه همشون جنده ان! و هر کی و که ببینه میتونه بکنه!
بعد هم معتقده هر چی مرد تو دنیاست باید کس کش باشه!
....
نمیدونم فرقش با حیوون چیه!
یکی میگفت : هر چی خوبی میبینه حالش بد میشه!( منبع موثق) 
منم که نمیتونستم جایی حرف بزنم...اینجا تکی واسه ی خودم خاله زنکی کردم.
با اینکه حرکتم درست نیست، ولی الان احساس بهتری دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- میدانم
تحمل میکنم این حسرت و چشم انتظاری را....

ولی باران نیامد...


- پس چرا باران نمیبارد؟
- نمیدانم ، ولی این ابر بارانی است میدانم.
- ببار ای ابر بارانی!ببار ای ابر بارانی!
شکایت میکنند از من لبان خشک عطشانم.


( شما را ای گروه تشنگان! سیراب خواهم کرد)
صدای رعد آمد باز، با فریاد غول آسا.
ولی باران نیامد...

-پس چرا باران نمیبارد؟

سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا.


گروه تشنگان در پچ پچ افتادند:

ـ( آیا
         این همان ابر است کاندر پی هزارن روشنی دارد؟)

و آن پیر دروگر گفت با لبخند زهرآگین:
- فضا را تیره میدارد ، ولی هرگز نمیبارد.


                                                 مهدی اخوان ثالث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انصافا کارش درسته....من حوصله نداشتم تمام شعر و بنویسم...
یادمه اولین بار که خوندم ...بعدش شونصد بار خوندم.
کف کردم.
یادم نمیره...
بعد توی کتاب ادبیاتم نوشتم.
کتاب زمستان واقعا رو من تاثیر گذاشت.
من با ۳ تا از شعراش زندگی کردم.
.....

                                                                      شب خوش

پ.ن ۱: امیدوارم امشب دیگه کابوس نبینم.
پ.ن ۲ : قبل از خواب ۳۰ بار صدات میزنم.اگه زنگ بزنی معجزه کردم!
پ.ن ۳ : یادم رفت بگم امشب منو بغل کنی.
پ.ن ۴: اگه بگی ماست سیاهه میگم
ok
           اگه بگی الان ساعت ۲۶ هست میگم
ok
           اگه بگی فلانی و فلانی هیچ ربطی به فلانی ندارن میگم
ok
           اگه بگی دیروز با چالز بوکوفسکی تو استخر بودی میگم
ok
          
           چون اینا موضوعایی نیست که من بخوام بهش فکر کنم.
          
پ.ن ۵: توی فکرات به من فکر میکنی؟    توی انگشتات ...منو میشمری؟  وقتی نیستم...منو میبینی؟
پ.ن ۶ : به نظرت یه بچه ی به دنیا نیومده...آدم نیست؟

یکی اومد پسری و که باید با من بود دزدید...
بعد هر چی احساس داشتم دزدید..
بعد همه ی دوستامو دزدید...
بعد سلامتیه روحی و جسمیمو دزدید...

من رفتم به مجازات دزدی هاش قطعه قطعه اش کنم...
نشد...
لا مصب....
این دفعه امیدم و  دزدید.

....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هی...
چند روز بود دیگه وسط سینه هام...دو سه سانت عمیق تر یه چیز داشت ذره ذره فرو میریخت و آب میشد...فشار میاورد...فریاد میزد...و میگفت بس کن! چرا چشماتو روی همه چیز میبندی...

امروز بعد از چند سال گفتم... اون عکسه....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه ممکنه خدا...
اینایی که میخوام و بهم بده...
۱-اونو...
۲-اینو...
۳-اونو بنداز بیرون...
۴- اینو بیار تو...
۵ -همشو میخوام...نه یه تیکه! تکرار میکنم...تمام وجودشو...
۶-همه چیز و در بهترین حالت میخوام،شنیدی که...
۷-مــــــــــــــــم.....روم نمیشه بگم...گوشتو بیار..
۸-....
۹-....
....


send میکنم این massege رو به شمارهی خدا...

نمیدونم چرا همش fail میشه!!!!

شب خوش.

آه



ببینم حالا میای با هم سیگار سرخپوستی بکشیم؟؟
-------------------------------------------------------
«واسه­ی من ... همه­ی مردم ... دو دسته­ن ... آدمایی که کف کرده­ن، آدمایی که کف نکرده­ن... من جزو دسته­ی اولم»
stolen from namayeshnameye yeki...

تو! تو! همه جا تو!

آخ از این سطوح ذهنآلود تن، این اعماق تنآلود ذهن.

من چرا این روزا هر چی مینویسم یه جوریه؟؟؟مجبورم دزدی کنم...

orkut

... بچه جان میری تو Orkut عیب نداره برو ... ولی اگه ببینم با اینایی که در صد قلبشون بالاس رفت و آمد میکنی میدمت فیلترینگ بخوردت ها ...

(stolen)

comone!
i can c u....

؟


گفت: این است پیمان میان من و تو.هر یک از دو مدت را که سپری سازم، بر من ستمی نخواهد رفت.

....
از سعید عسگر پرسیدن، چرا فلانی و ترور کردی؟
گفت: میخواستم ادب بشه...
گفتن : چرا با گلوله تو مخش میخواستی ادب کنیش؟
گفت : دوست داشتم.

بردنش دادگاه...یه جماعتی گفتن ما موافقیم باهاش...اگه فلانی ادب نشه ما بعدا ادبش میکنیم.یا باید شکایت نکنه...

فلانی ادب شد... سعید هم برگشت خونشون!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی خواب بود...یکی براش شعر میخوند...
به جاهای بدش که رسید....از خواب پرید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی با خدا قرار داد بست که اگه یه چیزی بهش بده تا آخر عمر ادب شه....
خدا هم همون و که میخواست شلیک کرد تو گیجگاهش...
طرف گیج شد...انقدر گیج بازی در اورد که اون چیزو از دست داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی عاشق شد ، عشق چشماش و کور کرد.
 ...یکی دیگه عاشق شد از ترس اینکه چشماش کور شه...فارغ شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی بال در آورد....پراشو کندن...
دوباره پر هاش که در اومد ، بال بال زد....با تیر زدنش.
ادب نشد...گفت: من همینم که هستم!
جای زخم که خوب شد....سرشو انداخت پایین، یواشکی میپرید....بهش مشکوک شدن.
به اتهام پنهان کاری و اشاعه ی فرهنگ کذب زیر آبی رفتن...گرفتنش.
تا ابد حبس کشید.... ولی وقتی مرد پرنده بود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دلم برای خودم تنگ شده.... برای خود خودم....
برای خود خود خود خودم.
اون که اون ته ته  فریاد میزنه:  { تو! }


هی....آروم تر تو شیکمم فریاد بزن. من خیلی بهت نزدیکم!نگران نباش.صداتو میشنوم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگه روشنفکری تو جامعه ی  ما اینه....من دوست دارم در نهایت تحجر زندگی کنم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آی.....یکی اینجا مرده!!!!
 
اگه کسی نیاد....بوی گند همه جا رو ورمیداره...
پیف پیف...
............................
یادم باشد...چیزی نگویم که به قانون طبیعت بر بخورد!  ( دزدیده شده از یه سریال در پیت)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اه جدی...اگه بیای خونه و ببینی که دوست پسرت تو تخت تو با یکی دیگه میره سانفرانسیسکو  چی کار میکنی؟؟؟ 

حالا اگه بیای خونه و ببینی همه ی خونه پر از شمع و گل و شراب و عشقه  چی؟؟؟

من تو خیالم زیاد داشتم اینو.... تمرین کن تا یادت باشه درست برخورد کنی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه میدانند
همه میدانند
ما از آن روزنه ی سرد عبوس
 باغ را دیدیم
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم


همه میترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و ائینه پیوستیم
و
نترسیدیم
.....


سخن از پیوند سست دو نام
و هم آغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو

                                                                                 برم بخوابم...

عاشقانه!!!

من اون تاپ سفیده رو هنوز نشستم...
میترسم بوی عطر تنت ازش پاک شه!!!!

من دوستت دارم....

نمیدونم چه جوری میشه این وقت شب داد زد‌: من خوشبختم....من کنار تو خوشبختم!!!

راه ده ای یار مرا...

یار مرا ، غار مرا  ، عشق جگر خوار مرا
یار تویی ، غار تویی ، خواجه نگهدار مرا
نوح تویی ، روح تویی، فاتح و مفتوح تویی
سینه ی مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی ، سور تویی ، دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی، خسته به منقار مرا
قطره تویی ، بحر تویی ، لطف تویی ، قهر تویی
قند تویی ، زهر تویی ، بیش میازار مرا
حجره ی خورشید تویی ، خانه ی ناهید تویی
روضه ی امید تویی ، راه ده ای یار مرا
روز تویی ، روزه تویی ، حاصل دریوزه تویی
آب تویی ، کوزه تویی ، آب ده این بار مرا
دانه تویی ، دام تویی ، باده تویی ، جام تویی
پخته تویی ، خام تویی ، خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی ، راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

...............................................................................

گاهی میخوام تو یه روز هیچ کاری نکنم...
اگه یکی پرسید امروز چی کار کردی؟ فوری بگم : هیچی!

...............................................................................

آخ که چه قدر سیگار میخوام...
................................................................................

میدونی چیه؟     ما کلا مخالف هر نوع سانسور هستیم...
اون دفعه اومدیم مرد و مرودنه از کیله جریاناتی که بین خانومه و آقاهه افتاده بود حمایت کنیم.
اما نامردها نگذاشتن!
بعد ما داد زدیم : صندلی، صندلی، حمایتت میکنیم. 
ما رو به جرم  اشاعه ی اکاذیب انداختن زندون.بعد هم تا میخوردیم ما رو زدن!

خوب شد ما به موقع اعتراف کردیم!
....................................................................................
هی.....
ببین....
بیا بریم....
بیا بریم....
یه جایی که هیچکی نباشه....

لب از ترشح می پاک کن ز بهر خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد...
                                                                              شب خوش

سوال

شاید همیشه نتونم مال تو باشم....شاید همین الان هم نباشم...
ولی یه نگاه که بندازی...
حتا یه سانت عمیق تر...


می فهمی.شاید هم فهمیده باشی...



من تو رو از دست میدم...تو چی رو از دست میدی؟