وقتی یه اتفاقی میفته دو تا کار داری که انجام بدی...
۱- گریه کنی ۲ - یه کاری بکنی
من اولی رو زیاد انجام دادم. حالا نوبت دومیه!
خیلی حال میدهد که نگران کامپیوترت نباشی و پز بدهی به همه که اگه کار کامپیوتر دارید من یک خدایی رو میشناسم که فلان است و بهمان است.
خیلی هم حال میدهد که احساس کنید که دارید.... یک چیزی که مال خود خود خودتان است. بعد میروید همه جا پز میدهید که من یک رابطه ای دیده ام که فلان و بهمان است و وقتی از داشتن حرف میزنید راجع به پول و مداد و زمین و ماشین و کامپیوتر صحبت نمیکنی..
خیلی هم حال میدهد که یه وقت هایی لبها داغ میشوند تا توی معدهات یه چیزی هی مضطرب است و برای یه چیزی اینجوری میشود که عین هیچ چیز دیگری نیست.
خیلی حال میدهد که تو در نهایت آرامش گاهی نگران ۱۱ روز دیگه یا ۱۱ ماه دیگه یا ۱۱ سال دیگه هستی و وقتی تو تخیلت داری باهاش ور میری لبخند میزنی.
خیلی هم زیباست که توی فریم هایی که هر روز داری از فیلم زندگیت میبینی ، یکی هست که رنگش و نورش با همه فرق داره و انگار یه فیلتر روشن و گرم روش داره که تو اگه حتا نبینی ، میتونی حرارت و حرکت شو تو فضا حس کنی و با همهی دیگه (سیاه سفید ها ) فرق داره.
خیلی حال میدهد که تو هر بار بگویی عزیزم خیلی زیبا شدی و خیلی جذاب شدی و همین جوری که داری یواشکی نگاه میکنی میدانی که دروغ نمیگویی و در جواب یه لبخند میگیری که توش یه خجالت با نمک و حیا داره . بعد از پر روییت خجالت میکشی.
همه چیز خیلی فرق دارد وقتی که تو هستی.
همه چیز به شدت زیباست و به شدت قشنگ که آدم هنوز هی اشک تو چشماش جمع میشه.
برای من فرق نمیکنه اگه این حرفا تکراری شده ... همه ی اینها زیباست و چیز زیبا، بی گفت و گو مفید هم هست !
شاید اگه اینجا بودی میگفتی : وا! نکنه حرفام که از ته دل میاد دیگه به دل نمیشینه و تکرار مکرراته؟
نه بابا! امشب باز از اون شباس!
من یه کرم خاکیه مهربونم ، من و زیر پاهاتون له نکنید...
گاهی وقتا بی دلیل اشکام میریزه... نمیدونم مشکل کجاست یا اصلا چرا...
حتا وقتی که همه چیز رو به راهه گاهی انگار دلت میگیره...
نمیدونم این روزایی که یه جورایی دمغی انگار کسی نمیدونه که تو دمغی...
احساسش یه جوریه ، انگار فقط میخوای بگذره . چون میدونی که همه چیز خوبه!
...
نمیشه گفتش... مــــــــــــنمن میکنی ولی نمیدونی دقیق میخوای از چی صحبت کنی.
به قول یکی : عجب قدم نحسی داشت این مردک.
از وقتی که اومده انقدر اتفاقای بد هر روز هر روز میفته که منم یادم میره از خوبی های زندگیم بنویسم.
دیگه چی بگم از زیبایی ها که توی هوای کثیف نمیشه رفت بیرون.
چی میشه گفت ؟؟؟
از آلودگی هوا و آلودگی تصویر و آلودگی دوستی ها و آلودگی ذهن ملت ...
ای بابا... فقط آغوش بی غلوغش تو من و از همه ی بدی ها رها میکنه!
(:
یه چیزی عجیبه...
خوب باشی... خوبی کنی... خوب بخوای...
ولی بازم بره تو پاچت؟؟؟
------------------------------------------------------
high light موهام شد low light ولی بازم خندیدیم.
با هر یه قیچی که به تار موهاش میزد ، اگار زخمه بر دل ریش من میزدند!
این دیگه قناعت نداره، هر چی باهاش بیشتر هستم بازم بیشتر میخوامش!
تمومی نداره آقا جان.
--------------------------------------------------
...
یک سال و نیم شد.
برای وصف انتهای خوشحالی کلمهای جز تو نبود.
شب و روزم تو دلیل همه ی خوشحالیهای شب و روزمی!
یک چیز هست که همیشه زیباست...
مانند چشمهایت
و دستهایت...
وآن وقتی است که خوابی...
وقتی من در نزدیکیهایت یا دورتر هایت میخوابم، به خوابت فکر میکنم.
و آرام میشوم و میخوابم.
------------------------------------------
من اعتقاد دارم...
من آدم مذهبی نیستم .
به اخلاق معتقدم....
-----------------------------------------
چند حالت وجود داره که من up date کنم.
۱- حالم به شدت بد باشه یا خوب باشه.
۲- خیلی خوش بگذره یا خیلی بد بگذره.
۳- خیلی احساساتی باشم .
۴- خیلی خشمگین باشم.
۵- بخوام یه چیزی رو یواشکی بهت بگم.
۶- بخوام اعتراف کنم.
۷- بخوام بگم که میخوام یه چیزی بگم.
این چند وقت هم خیلی سرم شلوغ بوده و نطق ام هم باز شده بوده برای همین حرف زدن یاد گرفتم.
یه چیز با مزه ی دیگه هم در زندگیم اتفاق افتاده. اینکه من از خودم مطمئن شدم. تکلیفم و با خودم روشن کرده ام و فکر کردم و هدف چیدم و برنامه ریزی کردم و برای برنامه های چند ساله ام دارم تلاش میکنم. در راستای این اطمینانه فهمیدم که از کیا خوشم میاد و نسبت به کیا احساسی ندارم. من فهمیدم که چیزایی که لزومی نداره یعنی که لزومی نداره. فهمیدم که یه چیزایی یعنی همه چیز! و یه چیزایی یعنی هیچ چیز ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت ۱: اتاق
سکوت...
- اگه حرفی نداری برو!
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
قسمت ۲ : خیابان
سرما و تاریکی و تنهایی...
( با خودش) - آخه چرا ؟ چه اشتباهی. کاش بیاد دنبالم.
-هی! اگه رفتی دیگه نیا!
( با خودش) - میخوام بیام.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
قسمت ۳: اتاق
کفشهایش را در میاورد و یواشکی اشکی میچکد بر انگشتانش.
- آمدم...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
قسمت ۴: تراس
- سردته؟ ( خودش را نزدیک تر میکند و او میرود)
این میماند و سرما و تنهایی و تاریکی و شکستههای خرمالو...
(زیر لب) - من ماندم و شکسته ها. ببخشید.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
قسمت ۵: اتاق خالی
آتش گرم کرده ،چراق خاموش است. دستش را به سمت لبهایش میبرد.
نفس ها
نفس ها
نفس ها...
سیگارها و دو نقطه روشن در تاریکی.
پایان
اصولا شعور چیز خیلی خوبیه که همه ندارن. تربیت هم همینطور . فرهنگ هم همینطور .
یه چیز دیگه هم خیلی بده ، اونم آویزون بودنه!
گاهی اوقات از یکی یه کاری میخوای برات انجام بده که خودتم میتونی انجام بدی ولی این کار و میکنی که به اون آدم نزدیک بشی. ولی بعضیا نه تنها هیچ گهی بلد نیستن بخورن ، همه ی کارهای زندگی شون روی یه آدم دیگه گیر کرده ، که ربطی نداره! در کل هم کنه وآویزونن. بعد با وجود این حرفا فکر هم میکنن باحالن؟؟؟ ای بابا!
در هر حال من که احساس خوشبختی میکنم ، بیچاره اونایی که خوشبخت نیستن. یعنی بلد نیستن که خوشبخت بشن.
هیچی هم ندارن ، عین همون شعور! آدم بیشعور تا ابد بیشعوره!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعضی ها غمگین هستند...
بعضی ها تنها هستند...
بعضی ها خوشبخت اند....
بعضی ها مفید هستند....
بعضی ها بیشعور هستند....
بعضی ها فقط هستند( علت وجود تخمی شان روی کره زمین معلوم نیست)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخ انقدر دلم برات تنگ شده بود. همین الان زنگ زدی...
پشت تلفن زمزمه کردم رسیدی خونه با من حرف میزنی؟؟؟
تو تنها کسی هستی که خواستم و سعی کردم کنارت باشم و پا به پات بیام.( آویزونت نباشم)
صدات ، نفسات ، سکوتت ، دستات ، همه آرامشه... خودت تمام دنیایی...
کسی که وقتی از همه دنیا شاکی هستی ، براش مینویسی ، براش تعریف میکنی ، براش گریه میکنی... و گوش میکنه .
میگن آدم ها که به هم نزدیک میشن از سکوت همدیگر هم حرف میشنون!
عین تو که وقتی من ساکت میشم ، میشنوی! چیزی نمیگی ولی من میفهمم که فهمیدی! برای همینه که بعدش نگات میکنم و لبخند میزنم. میدونم که صدامو شنیدی. من خوشبختم ها!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش قدرشو بدونم...