همیشه فکر میکردم من از اون دسته آدم ها نیستم که به خاطر یک کنسرت یا به خاطر دیدن یک فیلم هزینه کنم و برم یه کشور دیگه....
فکر میکردم میتونم خودم رو کنترل کنم و اهل برنامه ریزیام...
در واقع اینطور نبودهام هیچ وقت.
دفعهی پیش که به خاطر دیدن کنسرت cold play کلی بلیطمو به تعویق انداختم که شد حدود یک ماه موندن در دبی... که البته به خوش گذرونی بسیار و از بین رفتن تمام پولهای جیب خود و دوست عزیز و مهربون اینجانب ختم شد.
این دفعه هم با تمام مقاومتی که از خودم نشون دادم نتونستم جلوی خودم رو برای دیدن فیلم کنسرت مایکل جکسون this is it بگیرم... و به جای ده روز رفتن دارم یک ماه میرم که در تعطیلات هم اونجا باشم.
به هر حال از دوشنبه به مدت یک ماه به خرج کردن تمام پاپاسیهای خودم و و خودت می پردازم.
مایکل، درسته که منو آقای دوست نتوانستیم خودمان را به کنسرت لندن برسانیم و تو مُردی! ولی در عوض چند برابر هزینه میکنیم تا تو شاد شوی و بدانی که ما به فیلم پشت صحنه کنسرت ات هم توجه داریم و میاییم تا تو توی هون (heaven) برای برو بکس مونوالک بروی! خلاصه خیلی شادم که هم به دیدن آقای مایکل میروم هم تو را یک ماه میبینم! هوراااااااااااااااااااااااا از ته دل!
گاهی آرزو میکنم کاش خیلی زیبا خیلی ثروتمند و خیلی دوستداشتنی بودم.
گاهی آرزو میکنم که ای کاش مناسب بودم.
کامل بودم.
و هیچ جیز از بقیه کمتر نداشتم.
گاهی آرزو میکنم که ای کاش هیچ ای کاشی در من نبود.
و من کافی بودم.
گاهی فکر میکنم یک دلیل احتیاطم این است که
اگر این ماجرا کار نکند من تا ابد نمیتونم دیگه روی پاهام بایستم
ولی اگر کار کند...
تمام چیزی خواهد بود که از ۱۹ سالگی میخواستم و آرزو میکردم.
تو
میدونی که براش حاضرم هر کاری بکنم.
i love you :x
بهتر نیست کمی سکوت کنم و انقدر خودم را به در و دیوار نکوبم وقتی با تمام وجودم حس میکنم؟
وجدان داشته باش دختر عوضی ...
فکر میکنم زیادی دنت شکلاتی خوردم... همیشه وقتی زیادی همه چیز خوب است یک جایش میلنگد. همه را به توالت خانه پس دادم. میدانستم...
-----------------------------------------------
همه چیز را تغییر دادهای
خانهرا حسابی نو نوار کرده
کتابخانه
حتا جای دستمال سفره روی میز
ماشین را عوض کرده
گل تازه خریده و به خانه جان و روح داده
کفش نو هم خریده
همه چیز حسابی زیبا شده.
به نظر من بعد از ماچهای شیرین تو چیزی به خوشمزگی دنت شکلاتی در تمام دنیا نیست.
و من موفق شدم امروز 3 تا شو بخورم!
از خودم خوشم آمد... شکمو بودن را خوب بلدم!
یادم باشد
به رسم مردمان مغلوب
تاریخ فتح تو را بنویسم
که دیگر جنگی در نگیرد.
اگر نباشی
آنقدر نفس نمیکشم
که بگویم
آتش در نبود هوا
نیست میشود
دم صبح خواب دیدم
داشتی از درخت چیزی میخریدی
که تنم کنم
و من در آب
منتظر بودم لباسم را بیاوری.
یادم باشد
عکسی از چشمهات بگیرم
برای زمانی که خوابم.
گفته بودم باش
تا معنی معجزه را ببینی؟
بودنت
معجزه ای
بالاتر از طاقت من است.
ترسیدم گمت کرده باشم.
کاش خیالت
کنار من بند میشد!
هرگز کاری شگفت تر
از کشف تو نداشتهام
هرگز چیزی مرا اینگونه
شاد نکرده بود
که در تلالو لبخند تو
ماه شدم.
راه میروم
بیهراس از گم شدن
باد موهایم را بازی گرفته
دستم را میگذارم توی جیب تو.
هر قدر خیابان شلوغ باشد
دستت را میگیرم
و نمیترسم.
بیدار شو
اینجا هوا روشن شده
داشتم به خاطرههامون فکر میکردم
عین بعضی وقتها که منو توی بغلت فشار میدادی
من هی لوس میکردم و عقب میرفتم تا تو منو محکم تر فشار بدی
و هی صورتم و عقب میگرفتم تا محکم ماچم کنی...
بیدار شو
گوشی رو بردار
و محکم تر از همیشه بغلم کن....
میروم روی تراس
هوایی به سرم بخورد
سرد شده... پوستم عین مرغ شده
سرم درد میکند
چشمهایم قلنبه شده دارد از کلهام میزند بیرون
باید آدم شوم...
برمیگردم تو...
انقدر باید بیدار باشم تا مخم خورد شود بریزد توی چشمم و بعدشم همه بریزد ته حلقم شاید بعدش خفه شدم و دیگر لال مردم!
شاید ایده سگ محل برای من بهتر باشد...
چقدر موبی گوش بدهم؟ زنگ بزنم باز گریه کنم شاید دلت به رحم آمد؟
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست؟ هست؟
میدانی دو نخ سیگاری که داده بودی دیشب کشیدم؟