من اشتباه کرده بودم . تازه انگار کسی با پتک بر مخم کوبید و من دوان دوان به سمت تو اعتراف کردم.
با این زاویه دید جدید احساس بهتری دارم...
-------------------------------------------------------------
دیروز یادم هست!
Keane - Somewhere Only We Know
I walked across an empty land,
I knew the pathway like the back of my hand.
I felt the earth beneath my feet,
Sat by the river and it made me complete.
Oh, simple thing, where have you gone?
I'm getting old and I need something to rely on.
So tell me when you're gonna let me in,
I'm getting tired and I need somewhere to begin.
I came across a fallen tree,
I felt the branches of it looking at me
Is this the place we used to love?
Is this the place that I've been dreaming of?
Oh, simple thing, where have you gone?
I'm getting old and I need something to rely on.
So tell me when you're gonna let me in,
I'm getting tired and I need somewhere to begin.
AND if you have a minute why don't we go,
Talk about it somewhere only we know?
This could be the end of everything.
So why don't we go, somewhere only we know,
Somewhere only we know.
Oh, simple thing, where have you gone?
I'm getting old and I need something to rely on.
So, tell me when you gonna let me in,
I'm getting tired and I need somewhere to begin.
So if you have a minute why don't we go,
Talk about it somewhere only we know?
This could be the end of everything.
So why don't we go, so why don't we go,
Hmmm yea,
This could be the end of everything.
So why don't we go, somewhere only we know,
Somewhere only we know?
Somewhere only we know.
پریان در گوشم زمزمه میکنند : تغییر در راه است... چشمهایت را باز کن و خوب نگاه کن.
من میگویم : همه چیز بهتر میشود من میدانم!؟ نه؟
زمزمه میکنند: نمیگوییم ، فقط بدان که تغییر در راه است. زیاد طولی نخواهد کشید... منتظر باش...
من فریاد میزنم : همه چیز بهتر خواهد شد... من میتوانم !نه؟... من هستم که تغییر میدهم.
( من در ته دل مضطرب شدم... و به تو پناه آوردم)
و بعد میخوانم
از دستهایم برای دستهایت...
اگر پناه آوردم ...
با دستهایت برایم آواز بخوان
قول؟
فکر کنم بهترین کار dire straits باشه... واقعا عالیه!
اینم از شب یلدا... طولانی ترین شب سال...
با اینکه خیلی هم طولانی تر از شبهای دیگه نیست... انگار خیلی خیلی طولانیه...
نمیدونم چرا صبح نمییاد؟ چرا فردا زودتر نمییاد؟
برم بخوابم باز من گه شدم.خودش میاد...
( راستی مهمونی بودم)
میخواهم بنویسم اگر این کاراکترهای داستانهای ذهنم بگذارند...
اه! یک لحظه خفه شوید...!
(سکوت)
آخیش الان میتونم کم کم صداهایی که همیشه توی سرم میان و بشنوم...
هیــــــــــــــــــــــــــــــــش!
کم کم...
ما میگفتیم : وقتی موقعیت به این خوبی داریم هیچ تغییری نمیدیم، مگر اینکه در راستای کامل و کاملتر کردنش باشه...
ما گفتیم : خیلی فرق نمیکنه ok هستیم.در هر شرایطی...
ما میگفتیم : تنها حسی که ما رو کنترل میکنه همونه که همیشه ما رو به سمت بهبود میبره و زیبا تر و قشنگ تر از این چیزی نیست.
ما گفتیم : ما میبینیم روزهای ویرانی رو...
ما میگفتیم : قول بدهیم که توهین نکنیم ، و منطقی صحبت کنیم. در بحث ها جایی برای شنیدن ، قبول کردن ، گذشت کردن و ایثار بگذاریم...
ما گفتیم : الان حوصله نیست ،ما وقت اضافه برای اضافات نداریم.
ما میگفتیم : یعنی توی دنیا جایی به زیبایی این وبلاگ هست؟
ما گفتیم : چرا که نیست. همه جا زیباتر از این ... پرتها!
پ.ن ۱: ما هر چه میگفتیم ، عمل نکردیم. اگر *میگفتیمها* را رعایت میکردیم شاید دیگر جایی برای *گفتههامان* نمیماند.
پ.ن ۲: ما در اینجا مجاز از دو نفر است. ( سوء تعبیر نشود)
پ.ن۳: دل ما این وضعیت جنگ و دعوا را دوست ندارد.دارد؟ندارد.
در را باز کن و بدو! به سمت... اگر میخواهی میتوانی فریاد هم بزنی... داد بزن یا برقص!
در این دنیا همه چیز آزاد است...
دستهایم خودشان را به گرمی زدهاند... لامصب ها غرورشان اجازه نمیدهد وقتی هستی بگویند سردمان شده! ته دلشان قنج(غنج؟) میزند!