وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

فقط برای تو

می‌خواستم بگویم الان فقط و فقط و فقط جای تو خالیست ...

...

میگن هر آدمی حداقل یک داستان برای گفتن داره... داستانی که فقط و فقط از تجربه‌ی شخصی خودش میاد... ما با داستانهامون خودمون و می‌شناسیم ، برای همدیگه تعریف می‌کنیم و بقیه‌رو از روی داستان‌هاشون می‌شناسیم... همین‌جوری‌ها به هم محبت می‌کنیم ، توی چشم‌های هم نگاه می‌کنیم... خصوصی ترین و خالص ترین لحظه‌ها رو تجریه می‌کنیم... از درد دل کردن تا هزار تا ماجرای دیگه دنبال گوش می‌گردیم و گوش می‌کنیم تا وارد دنیای آدم ها بشیم... با هر بار گوش دادن و گفتن ما آدم تر می‌شویم.   خلاصه...

من به عدالت ایمان دارم

 

 

 

ویرانه‌ها همیشه به ما درس می‌آموزند....

جمعه

 ما تا سحرگاهان بیداریم، تا شهر آسوده بخوابند.

---------------------------------------------------------

به یاد روزهایی که نیامده

دلم شکسته نیست...

...خسته نیستم

آب گرمی مرا باز به همیشه‌ها برمی‌گرداند.

 

                                                            والسلام

 

نقاشی

 

بادبادک آرزوهایم را تا بالاترین ها می‌برم، تا در پنهان‌ترین‌ها با هم به نظاره‌ی صعودش بنشینیم! 

 

فکر کنم باز دوباره ماه قرص کامله!  

برف

اولین برف زمستون و با هم دیدیم  ، تا کور بشن همه ی اونایی که نذاشتن پارسال ببینیم!

این جمله پایین و از وبلاگ چلچله دزدیدم! گاهی قبل از آن که فکر کنم ، اون نوشته!

آدم نباید بایستد. آدم باید انقدر بنویسد تا بمیرد. کسانی که به این حرف ایمان دارند. زیاد نخواهند نوشت. مطمئن باشیم...

پایان .

these days

بابام رو از وسط نصف کرده بودن... پاهاشم نصف کردن و از توش رگ برداشتن! گذاشتن اون وسطی که نصف کردن...
بابام آخرین کاری که قبل از بیهوشی کرد علامت victory بود که نشون داد! من لبخند زدم!

میگن یه موقعی فرشته‌ها به آدم‌ها نزدیک میشن... و آدم ها می‌تونن با دستاشون به بال‌های فرشته‌ها دست بزنن.

وسوسه‌ی یک بوسه!

آدم‌ها هرگز وقتی گناه می‌کنن خودشون و نمی‌بخشن و فراموش نمی‌کنن!مخصوصا وقتی دل کسی رو بشکنن! و مخصوصا وقتی هرگز بخشیده نشن! ! تا آدم شن!

 میشه بعضی روزها.... روزهای سخت و تلخ... یه چیزای خوبی اینجا بنویسم... شاید یه دل شکسته لبخند بزنه...

امروز از اون روزای سخت و تلخ بود... ممکنه دل شکسته‌ات لبخندی بزنه؟