میگن چیزهایی را که بهت خبلی نزدیک هستند، آنقدر نزدیک که هیچ وقت نمیبینیشان را رها کن شاید حداقل جای خالیشان را ببینی.
ببین...
منطق برقرار توی دنیا ، با منطق برقرار توی یه رابطه ی نزدیک و عاطفی فرق داره...
اینجاست که حقی وجود نداره...
شاید منطقی وجود نداره...
من دلم برات تنگ شده....
-----------------------------------------------------------
اگه حال آقاهه از چیزی بده...
عین عشق و ایثار و تلاش و وبلاگ و چیزای دو نفره و ...
باید بلند بلند بگه...
خانومه حرف گوش کنه!
فکر نمیکردم اساتید هنر حسود از آب در بیان!
یکی از بچه ها یه طرحی زده بود که توی یکی از بیلبورد های سید خندان خورده!
آقا امروز از دهنش پرید و گفت: راستی آقا کار ما رو فلان جا بردن رو بیلبورد....
اینم سرخ شد و عصبانی شد...
بابا نه ایده از استاد بود نه اجرا !
فقط ریخت این و قبل تر دیده بود فکر میکرد چون تایید کرده انگار خودش کار کرده...
انقدر قاطی کرد کلاس و یه ربع هم زود تر تعطیل کرد.
خیلی عصبانی بودم... کنترل نداشتم... اومدم کبریت و روشن کنم که روش نوشته بود نتیجه ی خشم پشیمانی است....
خندیدم... بالاخره! یه نشونه....
به یه چیزایی میشه فکر کرد
مثل اینکه هیچ وقت دیگه توی دنیا جنگ و فقر نباشه...
یا همیشه عشق باشه...
یا...
ولی اینا همش تو مخ من میگذره...
اون میگه که تخیل با واقعیت خیلی فرق داره و من همیشه با اینکه میدونم راست میگه ولی ناراحت میشم.
در یه کلیتی من از خیلی از واقعیت ها ناراحت میشم.
من شاکی ام از اینکه عشق مفهومش تغییر کرده...
مجنون که یه روزی برای همه حکم یه عاشق واقعی رو داشته و قابل احترام بوده الان یه بیمار روانی که خود آزار هم بوده به چشم میاد.
من بهم بر میخوره وقتی ایثار مفهومش و از دست میده...
وقتی از خود گذشتگی مثال زده میشه برای آدم های تو سری خور جامعه. عین اون زنی که از بورسیه اش برای عشقش میگذره!
من ناراحت میشم وقتی یکی یه جایی به طبیعت بد و بیراه میگه...
یا یکی به زیبایی ها توجه نمیکنه...
یا به لمس یه انگشت یا عمق یه نگاه پی نمیبره...
من ناراحت میشم که آدم ها لحظه هاشون و بی هیچ عشقی میگذرونن....
منم ناراحت میشم که لحظه های با هم بودن و از دست میدن.
من دوست ندارم بعد ها یادم بیفته که به کسی بدی کردم...البته کسای که برام ارزش دارن.
من دوست دارم با تمام وجودم دوست داشته باشم...
دوست دارم با تمام وجود دوست داشته بشم.
دوست دارم اجازه داشته باشم که هر چقدر دلم میخواد دوست داشته باشم.
دوست دارم بتونم بهش بگم که چقدر زیاد دوستت دارم. دوست ندام از تخیلاتم به کسی جز اون بگم.