-
:)
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 19:50
من موفق شدم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 02:23
اگه آدم ها به موقع به اونی که میخوان نرسن ،دیگه نمیخوان. یا من یه مشکلی دارم.یا این بلاگ.... نمیتونم توش بنویسم... اینم عمرش سر اومده... عین صاحابش که پیر شده و نمیتونه متال گوش بده... (:
-
دی.بهمن.اسفند
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 02:16
ایول مرور نوشته هام توی پارسال همین موقع چه حالی میده!
-
.........
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 02:14
امشب حالم خوب نیست... دیگه روم نمیشه با خودم تنها باشم... یکی دیگه از درونم هی فشار میاره... بعضی وقتها هم میاد و تو چشمام نگاه میکنه... داد میزنه.... فحش میده... حالم خوب نیست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه خاطراتم از جلوی چشمام عین یه کابوس رد میشه... یکی توی...
-
...
چهارشنبه 30 دیماه سال 1383 01:40
گاهی بعضی آدم ها کارایی میکنن که نباید بکنن! با کسایی معاشرت میکنن که نباید بکنن... جاهایی میرن که نباید برن... جاهایی نمیرن که باید برن... خلاصه... آدم ها همیشه اشتباه میکنن و نمیبینن... عین من. الان باید درس بخونم، دارم ** مینویسم.
-
۳:۲۳
یکشنبه 27 دیماه سال 1383 03:31
یه وبلاگی مدت هاست ننوشته،حس من میگه که یه جای دیگه داره فعالیت میکنه! ........ بدبختها ! هیچ کس براتون ۵ صبح پای تلفن شعر نخونده! میدونی خودم و نمیبخشم اگه این دفعه اشتباه کنم... .......... چه قدر خوبه...چه قدر حرف واسه ی زدن دارم... اینجا میتونم ساعت ها سکوتم رو هم ثبت کنم. میشه بری یه دور بزنی بیای ادامه ی حرفتو...
-
من هنوز منم!
یکشنبه 27 دیماه سال 1383 01:56
هورا... باورم نمیشه که میخوام بنویسم... اصلا مطمئن نیستم که میخوام بنویسم یا نه... منتها گاهی یکی همیشه هلت میده که بجنب.. بنویس دیگه... بنویس لعنتی... بنویس ** کش! تو فقط بنویس... ب....ن.....و.....ی....س.
-
:(
سهشنبه 3 آذرماه سال 1383 01:35
دلم میخواد یه عالمه حرف از جنس زنونه...تا حدی هم احمقانه بزنم... دلم میخواد یه روز صبح تا شب هر چی دوست دارم بگم... دلم میخواد بگم چی دوست ندارم....دلم میخواد گوش کنه... دلم میخواد به جای نشون دادن قدرت ساعت ها ضعف نشون بدم... دلم نمیخواد رو پاهای خودم وایسم...دلم میخواد تکیه کنم... دلم میخواد تو به تمام اینا گوش...
-
(:
سهشنبه 3 آذرماه سال 1383 01:30
جالب اینجاست که بین این همه چیز خوب و اتفاق قشنگ که تو هر روز زندگیم میفته....تنها مسئله ای که منو وادار به نوشتن میکنه...همون جوش روی دماغه!!! تازگی ها تبدیل به موی دماغ شده!!! نمیره... اضطراب و تو نگاهش یادم نمیره...
-
دست ما کوتاه
سهشنبه 3 آذرماه سال 1383 01:26
همیشه وقتی همه چیز خوبه ، باید یه چیزی بیاد که رو اعصابت قدم بزنه... همه چیز خوبه... همه چیز خوبه.. هنوزم خوبه... با نگرانی دور و برت و میپای... هنوز خوبه... اه ایول ممکنه یکی از خنده غش کنه تو بغل دوست پسرت... نگران نشو... اون هنوز با توه!!! پس دوباره همه چیز خوبه! (ذکر شود متن بالا نه تنها کنایه آمیز نیست...بلکه...
-
...
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 03:09
فرض کن نوک دماغت یه جوش گنده بزنه... باحالترین جای دنیا هم اونقدر که باید بهت حال نمیده... قدرت خدا رو ببینین!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 01:15
قسم خدا رو باور کنم یا دم خروس رو؟
-
اکنون مرا به قربانگاه میبرند...
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 03:34
به دوردستها که نگاه کنی یه جاده منتهی به یه خورشید در حال غروب و تنالیته رنگهای نارنجی... اون و بیخیال... همین جا جلوی پات.... یه زره این طرفتر، یه شاخه گل بنفشه هست، اگه نپایی ممکنه لهش کنی.. حواستو جمع کن...همینجوری عمرش کوتاهه!
-
امشب
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 03:28
فکر میکردم که بهترینم...جه خیال خامی... بهش نزدیک هم نبودم.
-
پرومته در زنجیر
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 03:26
پرومته کار اشتباهی نکرد، خدایان بیش از حد جابر و ستمکارند ،برای همون گناه تا ابد در کوهای قفقاز به زنجیر کشیده شد و تا ابد کرکسان گرسنه جگرش را خوردند و با از نو جگرش بروئید و.... منم راز خدایان رو بر انسانها فاش کردم.... حالا نوبت منه... ( اگه سی زیف بخشیده شد...پرومته هم میتونست بخشیده بشه... این تقصیر خدایان بود که...
-
---
سهشنبه 5 آبانماه سال 1383 00:54
زیاد هم نمیشه به این فکر کرد که چرا فلانی فلان روز دروغ گفت. یا اصلا چرا اون کار و کرد.... میشه به این فکر کرد که چه جوری نشون بدی که تو زیاد هم به این چیزا توجه نداری.. آره این با حالتره...
-
some lyric...
شنبه 18 مهرماه سال 1383 03:36
I've seen you twice, in a short time Only a week since we started It seems to me, for every time I'm getting more open-hearted But I think I can see in your face There's a lot you can teach me So I wanna know.. What's the name of the game? Does it mean anything to you? What's the name of the game? Can you feel it the...
-
...
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 04:27
هی وقت کردی و حوصله داشتی یه مروری بزن به بهمن و اسفند...تو همین وبلاگ. خودتو پیدا کن... بعد منو دعوا کن ! که چرا یهو تریپ میشی... دیوونه...ببین منو! من اینا رو میدونم... به خدا میدونم. همونجوری که یه چیزایی و ok کردیم...همه چیز درست میشه! تو دستت و بده...من خوبم! من خوبم. خیلی... تو هستی...آسمون هم آبیه! من خیلی خوبم.
-
که چی؟
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 04:18
هر چی من تو scrapbook شما نوشتم پاک کنید...منم ماله شما رو پاک میکنم... هیچ وقت هیچ کس نمیفهمه من بودم.جواب هم که مال دیواره! یه امتیاز مال تو !
-
م.ف.
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 03:43
داشتم میگفتم: نمیدونم دیگه آپ دیت ام نمیاد. ترسو شدم. ** مینویسم،توقع دارم همه بفهمن من چی میگم. چرا برف نمیاد؟ نق ندارم،ولی دلم هوای یه معاشرت طولانی کرده. انگار تو دنیا فقط وقتی به حرفات گوش میدن که حالت بده.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داشتم گوش میدادم... یه...
-
go down moses
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1383 02:01
مشروطی هم عالمی داره... کارنامه ی اعمالم و دادن دست چپم و گفتن...مشروط. ولی باز خوشحالم.. مشکل روحی ندارم... درستش میکنم.
-
Killer on the road
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1383 01:54
Riders on the storm Riders on the storm Into this house we're born Into this world we're thrown Like a dog without a bone An actor out alone Riders on the storm There's a killer on the road His brain is squirming like a toad Take a long holiday Let your children play If you give this man a ride Sweet family will die...
-
...
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1383 01:50
حوصله اش سر رفته... عین سگ شده.... چرت میگه... باور نکن... همش ماله تو به خدا... همش ماله تو.... هل نزن... نشون نده.... اگه بفهمه دهنت سرویسه... بی خیال شو... این چیزا رو ول کن... خودت و دریاب. عین یه بند باز...در معرض سقوط... نجات غریق.... دریا............................. سیگار....... تو تو تو سیگار آرامش سکوت......
-
با من عروسی میکنی؟
شنبه 28 شهریورماه سال 1383 01:18
ـ۱،۲،۳،۴ -آروم بگو...تمرکز ام و به هم میریزی... ـ۱۰ ـبا خودش:(نکنه داره امتحانم میکنه؟ نکنه میخواد ببینه من از اون بدبختهای ترشیده ام؟...) ـ۲۰،۲۱ ـ(....نکنه بعدش ضد حال بزنه بگه: هه هه من شوخی کردم چرا جدی گرفتی؟...) ـ۲۹،۳۰ ـ(.... چه جوری آخه تصمیم بگیرم؟توی یه دقیقه؟ اصلا جواب نمیدم...سکوت میکنم ببینم عکس العملش...
-
ماچ!
شنبه 28 شهریورماه سال 1383 00:37
لباش و چسبوند به شیشه ی ماشین...محکم فشار داد... شیشه ی سرد، داغ کرد و عرق ریخت.. پشت شیشه یکی لبخند زد... دوباره لباش و چسبوند به شیشه... اونطرف یکی پشتش و کرده بود و داشت با موبایل حرف میزد... تاریک بود... روی شیشه جای دو تا لب یخ زده بود...
-
ــــــــــــــــ
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1383 02:52
یه چیزی ته دلم زده زیر آواز... هی پشت هم آواز های عاشقونه میخونه! دچار یه سرخوشی دائمی شدم... درگیر یه لبخند همیشگی شدم... تو باعث شدی... یه چیزی زیر لبام دائم تکرار میشه.... ذکر میگم... شب ... ...روز... ذکر میگم.
-
فقط برای تو.
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1383 03:27
راستی ... از لحظه ای که گفتی کابوس نبین، من ندیدم.. انگار همه منتظر بودن تو بگی: پخ! همه فرار کردن. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در جواب اون حرفت که گفتی من به یه نقطه میرسم، که فلان و فلانه! اون نقطه نیست...یه راهه...خودت طی میکنی...و این تویی که به اون مسیر میری... این تویی که انتخاب...
-
...
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1383 03:13
گفتم وقتی حالم خوب شه آپ دیت میکنم... از بس خوبم ، وقت ندارم آپدیت کنم. معذرت میخوام ... بعدا تعریف میکنم.
-
قول بده!
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 04:13
چند بار بگم دوستت دارم ،تا جای همه ی دوستت دارم ها رو برات بگیره؟ میدونی با چه عشقی از ته دل بهت میگم؟ حسش میکنی؟ اگه قلب تیکه پاره ام و بهت بدم....قول میدی درست نگه اش داری؟
-
؟
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 04:07
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست دل من که به اندازه ی یک عشقست به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ- مسئله دیگه این و اون نیست.... دیگه سوالم اینه که چرا باید مسئله طرح بشه... میخوام گاهی تو نادانی بمیرم. اگه هم نشد....بیخیال. لازم نیست به زور به...