-
---
شنبه 2 خردادماه سال 1383 01:52
یه چیزی این وسط خیلی آزارم میده.... کلمات که پشت سر هم چیده میشن...و میخوان به زبون بیان. و یه جایی همون توی خود مغز فرمان نرفتن میگیرن... بیچاره ها منتظر یه فرصت برای فرارن! دفعه ی قبل که زمینه برای فرار فراهم شد...همه در اومدن...این دفعه اگه زمینه ای هم باشه....مغز فرمان نمیده... یه لحظه به خودت میای و میبینی که ای...
-
...
شنبه 2 خردادماه سال 1383 01:40
تصمیم گرفتم دیگه منتظر نمونم...از این به بعد فقط صبر میکنم..... یعنی میتونم؟ یه روز یکی گفت: گدایی خیلی بده! ولی گدایی محبت حال به هم زنه... این که بری به مردم بگی...هی! من حالم بده...کمک....حالت و شاید بدترم بکنه... این امید هم چیز واهی هست ها (: آقاهه...چند وقت پیشا که خواب بودی باهات حرف زدم...بعد از یه مدت خوب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 خردادماه سال 1383 18:44
میگن: حقیقت آدم ها آن نیست که بر شما آشکار میکنند،بلکه آن است که از آشکار کردنش بر شما عاجزند.بنابر این اگر میخواهید آنها را بشناسید،به آنچه میگویند گوش ندهید.بلکه به آنچه ناگفته میگذارند گوش بسپارید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از دوستان یه نقاشی کشید...
-
b.u.n.n.y
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 03:01
خوب از تو چه پنهون که شب ها میخوابم،خوابت و میبینم،خیلی هم حس واقعی میده،ولی صبح که چشمام و باز میکنم تو نیستی.... ـــ یک دست جام باده و یک دست زلف یار ـــ رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست اگر عشق را زبان سخن بود.... ندونستی که من تنها ،این روز ها از دوری تو چه میکنم؟ ما بیراهه نمیریم. ـ آی عشق آی عشق چهره ی آبیت پیدا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 02:31
۱۰۰ برگ هم بود تا حالا روش کم شده بود ...نوشتم همش پرید. بعد مینویسم. یه شهری یه کافر داشت و یه زاهد... یه روز توی میدون شهر قرار گفتمان میزارن... از طلوع تا غروب توی میدون جلوی همه بحث میکنن...بدون نتیجه تمام میشه. شب که میرن خونه هاشون...زاهد ،کافر میشه . کافر ،عابد و زاهد. جریان همون جریانه..منتها من نمیفهمم چرا؟
-
I still feel the pain
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 01:48
One Last Goodbye by Anathema Album : Submitted by : OnR Corrected by : vasilis Rated : 10.0 (54 votes) How I needed you How I grieve now you’re gone In my dreams I see you I awake so alone I know you didn’t want to leave Your heart yearned to stay But the strength I always loved in you finally gave way Somehow I knew...
-
خیلی رمانتیک...بابا بی خیال
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1383 04:03
لطف کنین نخونین...این خیلی دو نفره است. ببین...خوب من تا جایی که یادمه، لحظه ای فهمیدم چه خبره که با یه ماچ عقل و دل و ایمان بر باد دادم. یادمه چشمام و که باز کردم دو تا چشم جلوی چشمام بود که نگاهش رو صورتم میلغزید... یادمه دلم لرزید... چند وقت گذشت...یادمه هنوز از اون ماچه منگ بودم که دیدم ناخودآگاه قلبم تاپ تاپ از...
-
قلمدون
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1383 04:08
امروز یه مقدار شعر دارم .... از خودم نه ها! خیلی تابلو دیگه... مسئله اون قاصدک است که هی دور و بر خونه ی ما میچرخه... منم میگم برو بابا الکی هی میای اینجا... انتظار خبری نیست مرا... نه ز یاری... برو آنجا که بود چشمی و گوشی با ک... برو انچا کخ تو را منتظرند... خلاصه طرف ما همه کورند و کرند... این خاطره های تلخ...
-
قصه ی آقاهه و خانومه!
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1383 03:14
نوشتنم میاد ها...ولی نمیدونم چرا دستم به کیبرد نمیره... -- یه آقایی راه رفتن بلد نبود....همه فکر میکردن روی مواضع اش ایستادگی کرده....یه خانومه انقدر روی یه تصمیمش ایستاد تا پاش چلاق شد.... - تصمیم دارم یه عزم راسخ بگیرم ، که دیگه روی هیچ موضوعی عزم راسخ نگیرم.... -- همون آقاهه انقدر نپرید تا باد بردش.... خانومه هم از...
-
هه هه
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 01:42
نمیدونم....وقتی که چت میزنی...گاهی فقط یه چیز نجاتت میده... گاهی هم هیچ چیز... من اون یه چیز و که هیچی نیست میخوام.. --------------------------------------------------- ببین....تو تایتانیک....اون ماشینه یادته...که جک و رز توش بودن...و بخار گرفته بود؟؟؟ همون ماشینه منتها ۲۰۶ اش.......
-
سوپ سنگ
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1383 04:08
تا کی میتونه یه خرس عروسکی...جای خالی تو رو توی بغلم پر کنه؟ اگه من وایسم برات....قول میدی بهترین باشی برای ما؟قول میدی از تک تک احساسام خوب مراقبت کنی؟قول میدی تا من و میبوسی...کسی به جز منو نبوسی؟قول میدی تا تمام پارکینگ های دنیا رو آماده کنی...تا من یه لحظه موهای تو رو تو پریشون ترین حالت خودشون لای انگشتام...
-
معلم...
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1383 02:58
میدونی....نمیدونی دیگه... هنوز خیلی راهه... خیلی... خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی تا من این اتحاد مزدوج و یاد بگیرم....
-
Take me
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1383 02:50
دقیق نمیتونم بگم چه اتفاقی داره میفته... من هیچ وقت به چیزی اونقدر محکم نچسبیدم که داشته باشمش! نمیشه انتخاب کرد...نمیشه انتخاب شد. نشستم... پای تلفن خوابیده...من صداشو می شنوم.صدای نفس هاش میاد... - دیشب خیلی خوشگل شده بودی... - من؟ مرسی... ـ توی بغل من چی کمه؟ ـ من که هستم پس چیزی کم نیست! ـ هستی؟ ـ ..... -.......
-
حراج بالزاک
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1383 01:10
امروز توی (خیابون انقلاب) جلوی در(دانشگاه تهران)کتاب (بالزاک)میفروختن <<فقط ۲۰۰ >>تومان. پیزا پیکو....۶۰۰ تومان....
-
انتظار.
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1383 04:24
اون که میگفت شبیه شخصیت grace توی فیلم dogville هستی...آره قبول... دقیقا آدم های دنیا همونجوری...ترتیب من و دادن... نمی دونم چی بگم. راست میگفتی... کارگردانی که سادیسم و مازوخیزم با هم داشته باشه...آخر فیلم مخت همینجوری میگوزه... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون قدیم ندیما که ما رفته بودیم...
-
ا.ج
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 03:52
بیا! باش.... بخواه... بمون.... دوتایی اومدم...تکی برگردم؟
-
روح غمگین
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 03:46
بارون خیلی قشنگ می باره...... پنجره رو که باز کنی نسیم خودشو به زور پرت میکنه تو... اضاع احوال روحی به گه کشیده شده... الان مدت هاست که منتظرم... تاچند وقت پیش فکر میکردم،تا یه ذره پیش حس میکردم...این آخری ها دیگه دارم لمس میکنم...تنم درد میگیره... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پریشب بعد از...
-
من
دوشنبه 3 فروردینماه سال 1383 03:17
عجب دنیاییه! پسره که دوست دختر داره... ناموس مردم و تو خیابون میبوسه... اون دختره که عاشق پسر قبلیه هست...با رفیق فابریکش ریخته رو هم... اون رفیقه که دوست دخترش و جلو همه ماچ میکنه...دستش و میماله به فلان جای ( استغفرا...) دوست دختر مردم... دختره که عاشق پسر خوش تیپه فیلمه...با دوست پسره اون دختر ترسناکه آخر فیلم فرار...
-
اگه دیشب میدیدمت حتما یه مشت خورده بودی....
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1382 04:33
** کش.....تک تک سلول های تنم....جیغ میزنه...خاک بر سرت ...نفهم، بفهم...
-
بر صفحه ی سپید خط سیاه چه قدر باید چرخیده باشد؟
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1382 04:27
خوب.....خوشحالم. دیروز انقدر وزن دنیا رو روی شونه هام تحمل کردم که امروز با مشت و مال و حمام آب گرم ساعت ۲ بعد از ظهر پاشدم... ببین، هیچ وقت فکر کردی....؟؟؟(مکث) یه روز یکی در جواب جمله ی من به من گفت که : اه....چه عجب تو بالاخره فکر هم کردی؟؟!!! همون موقع کلی رو حرفش و اینکه این *** از کجاش در اورده فکر کردم... بعد...
-
تاریک خانه
سهشنبه 26 اسفندماه سال 1382 16:46
سلام.... اعتراف کردم. اعتراف کردم که اون شب عقل از سرم پریده ... گفتم که قلبم و کی . کجا به کی و چه جوری...با چه مبلغی فروختم. بازجویی از م.ف ساعت ۳ بعد از ظهر به وقت گرینویچ . اتاق ۱۳۵ . - متهم هر چی که بگین ممکنه علیه شما استفاده بشه... --من فقط در حضور وکیلم حرف میزنم. -برو بابا وکیلم چیه؟ تو وکیلت کجا بود؟ تو عرضه...
-
ستارهای که امشب خواهم دید ، دیشب دیده ای.
سهشنبه 26 اسفندماه سال 1382 02:32
سلام... من دوباره اومدم. نمیدونم.....تا لحظه ای که نمی تونستم بنویسم،کلی چیز میز واسه ی نوشتن داشتم. الان که میتونم،نوشتنم نمیاد. زندگی خیلی خنده داره... بالاخره دیشب مخم تموم شد و با همه ی دور و برم دعوا کردم. اول با خودم... اشتباه کردم.عین همیشه.با بهترین دوستم...دلم واسش تنگه! چه غلطی کردی احمق!...
-
شبانه (۱)
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1382 02:26
میدونی... خوب عیب که نیست! هر کی یه چیزی دوست داره... یکی فسنجان...یکی آلبالو پلو... یکی اسپاگتی....یکی استیک یکی شهرام شب پره... یکی هایده... یکی کاپشن گل گلی خز و خیل....یکی بوت تیم.... یکی فهیمه رحیمی....یکی دوراس یکی پرفکت سیرکل.....یکی چه میدونم! از این در پیت ها... خوب ....بی خیال... مسئله اینه که تو توی همه ی...
-
گزیده ی احوالات ...
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1382 00:59
من از کلیه ی دوستانی...که در دوره ی چت مغزی منو تنها گذاشتن و به دانشگاه پرداختن... و یا توی این کافه و اون کافه، میلک شیک نوش جان کردن(تنها تنها!) و یا سر کلاس نشستن و پا نشدن و یا با رفقای دیگه رفتن خرید البسه.... و غیره.... نهایت تشکر را یه جا میارم....ممنونم از دوستانی که منو تنها نذاشتن و سیگارمون و وسط خیابون...
-
عمله!
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1382 01:18
یادم افتاد امروز توی تاکسی از کنار یه ساختمون نصفه کاره می گذشتم... راستش... ما هم یه جور عمله ایم... میدونی... وقتی برای جلب رضایت یه نفر... یا برای دوست داشته شدن ...یا حداقل برای اینکه تنها نمونی... اینجوری خر حمالی میکنی..خب آخرش عمله گیه دیگه.. کی دوست داره عمله باشه؟اسمش چی میشه؟؟؟!!!!...
-
هر کی بال داره بخونه!!! برای سلامتی آقای راننده صلوات...
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 04:06
از اونایی که ما رو لینکیدن و ما نمیدونیم...و اونایی که ما لینکیدیم و نمی دونن! ...و اونایی که کامنت میدن...و ما سهوا جواب نمیدیم....و از اونایی که کامنت های ما رو جواب نمیدن( از نوع سهوی یا عمدی).....همه و همه تشکر گنده دارم. بابا بی خیال... من مرامکش شدم.... از اونایی که ابراز علاقه میکنن و ما نمیبینیم...و اونایی که...
-
همه گول خوردند!
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 03:31
پریروز توی حمام موهامو زدم... الان تا زیر گردنمه... مدل جدیدشو دوست دارم... با اینکه خیلی بی ریخت شدم از این ریختم خوشم میاد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام. سمت چپ میز آرایشو میز کار...پشت سر تخت خواب وکمد ....سمت راست میز تحریر و کتابخونه...و...
-
نیمکت من تنهایم، میفهمی؟
جمعه 24 بهمنماه سال 1382 04:09
پک محکمی زدم... چند تا سرفه...گلوم میسوزه! میرم توی پذیرایی... همه در یک گنگی،به این سمت و اون سمت حرکت میکنن. نگاه ها میچرخن ولی چیزی و نمیبینن! گاهی از اینکه جدی دیده نشی لذت میبری... یکی دستمو میگیره...تو تاریکی زیاد فرقی نمیکنه که کی.... فقط، همون کافیه که دستاش درست بگیره...درست لمس کنه...و به موقع ترکت کنه......
-
آن که می رود از اکنون کدام یک از ماست؟
پنجشنبه 23 بهمنماه سال 1382 03:25
خوب ....اینم نشد. همون که دستاش گرم بود....همون که نگاش قشنگ بود. هــــــــــــــــــــــــــــــی.....زندگی.....باز هم؟؟؟ خوب ، مدت هاست که میخوام براش یه شعر بنویسم...اینجا مینویسم. (( تا شام آخر )) نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است. زنجیره ی اشاره چنان از هم پاشیده است که حلقه های نگاه در هم قرار نمیگیرند. دنیا نشانه...
-
صندلی عقب!
شنبه 6 دیماه سال 1382 04:25
ساعت.....دیره ....عین همیشه. از دوستی ها حالم به هم میخوره... در و که باز میکنی....بوی گند تعفن میزنه تو دماغت. نفرت وجودتو میگیره... صرفا معاشرت با آدم ها....دیدن رفاقت های خسته...که با حضور یه آدم نو به هم میریزه...و دیدن حسادت ها .... نمیدونم. نمی خوام از اینا بگم. ----------------------------- چند وقت پیش...نه...