وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

یه مرد قد بلند!




روی انگشتام بلند میشم،
 دستامو میارم بالا و تمام بدنم و میکشم،
گردنم هم تا جایی که جا داره میکشم،
وزنم و میندازم جلو....

بازم به لباش نمیرسم.

۲:۵۳

از ته دل میگم ، دلم برات خیلی تنگ میشه ، همیشه کمت میارم... حتا بعضی وقتا که کنارم نشستی...

):

 اگه اون روزی داد زدم سرت و بی ادبی کردم، اگه گریه کردم و قطع کردم، اگه ساکت شدم و باهات حرف نزدم ، اگه روم و کردم اونور و تریپ کردم ، اگه یواشکی دستم و از تو دستات بیرون کشیدم،اگه نگاه تند توی صورتت کردم ،اگه بهت تیکه انداختم،خیلی معذرت میخوام.همش  به خاطر این بوده که اون موقع از دستت عصبانی بودم ، نه به خاطر اینکه دیگه دوستت نداشتم.

رفتارام بچه گانه شده...دیگه تکرار نمیشه!

...



یکی از اساتید بزرگ علم روابط گفت:

اگر commited نیستی هیچ وقت در یک رابطه commited نباش.
--------------------------------------------------------------------------

من میگم :
تو رابطه ی دو نفره یه سری مسائل فقط با کمک دو نفر حل میشه و بس!

:



همیشه تو دنیا چپی ها انقلاب کردن و راستی ها حکومت...
ما که دست چپ و راستمون هم تشخیص نمیدیم.

 میگن: ساختارهای محکم و استوار زود دود میشن و به هوا میرن!

شب به خیر
...

۳:۳۰


هر چی توی تخت با خودم کلنجار رفتم نشد. هجوم حرف های ناگفته تا الان بیدار نگه داشته من رو.تمام سعی ام رو دارم میکنم که گاهی برای احساسام "i" باشم. نمیدونم، انگار یکی گفته باید حتما share کنی... نمی فهمم. یه سوال... احساسای من راجع به تو ، به من مربوطه؟ یا به تو هم باید گفته بشه؟؟؟ این حق منه که نگه دارمشون برای خودم؟ یا این حق تو هست که بدونی ؟؟؟  ببین ! آخه نمیشه... احساسی که مربوط به دو نفر هست...مال دو نفره ! نه؟!
دو تا مشت ام رو پر از انجیر کردم... دارم میخورم...

مردم بیچاره!!! آخه چرا باید اینجا رو بخونن؟ زور که نیست ایدئولوژی هاتو  توی چشمشون فرو کنی؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من این ظلم رو فراموش نمیکنم!
که امشب هم بدون تو میگذره.

فردا شب هم.



آه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونی چیه؟ تمام تلاش هام بی فایده بود...
نه ساختن لانه برای یه پرنده ی تنبل... نه ریختن برنج... نه بستن پنجره برای سه ماه فایده نداشت...
هیچ کدوم نیومدن...
بعضی صبح ها گنجشک ها میان... ولی زود میرن!
یکی دو بار هم یه کبوتر اومد...
ولی هیچ کدوم نموندن!!!!

هیچ راهی هیچ وقت هیچ چیزی رو برات ابدی نمیکنه... تا لحظه ای که خودش بخواد.
این یه قانونه دختر! یاد بگیر!

Only you

 

دیدی هر وقت دروغ میگیم یه جا دیگه رو نگاه میکنیم...؟؟؟
-----------------------------------------------
توی زور آزمایی چاقو و دست...
همیشه  چاقو  برنده  نیست.

------------------------------------------------
  - ببینمت چرا چشمات دروغ میگه؟؟؟
( سرم و میندازم پایین)
 - نه، دروغ نمیگه!
------------------------------------------------
ترس **** چند روز بود وجودم و فرا گرفته بود، تا چند وقت پیش در اومد.
میترسم دوباره بیاد سراغم!!!!
------------------------------------------------
تمام تلاشم و کردم که روی ماههای قبلی این وبلاگ رو با نوشتن این همه اراجیف  ،کم کنم!
that was a cheap shot , but i feel so much better now!huh



                                                                                  *:

Knock, knock, knockin' on heaven's door


گاهی اوقات یه کارهایی انجام میدی که مال تو نیست...
عین چند لحظه قبل خودم.
انگار خودت نیستی...
بعد که میبینی چی گفتی ، پشیمون میشی...اما دیگه دیره...

---------------------------------------------------------------------
چیزی که این وسط آزار دهنده است اینه که آیا چیزی تغییر کرده؟؟؟ یا من عادت کردم؟
بادمجان خوشمزه شده؟؟؟ یا من به مزه اش عادت کردم؟
آدم ها خوب میشن یا من به کاراشون عادت میکنم.
پول کافی توی جیبم دارم یا به پول تو جیبم  عادت کردم؟؟؟

مـــــــــــــــــــــــــــم نمیدونم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من خیلی تغییر کردم.گاهی خودم هم خودمو نمیشناسم...
تازگی ها موقع رانندگی فکر میکنم که یه ماشین بزرگ با تمام سرعت در حالی که دارم با بغل دستیم حرف میزنم ، به صورت عمودی با ما تصادف میکنه.
یه کتاب خریده بودم که هر چی تا این لحظه خواستم بدم به اونی که براش خریدم نتونستم.
خیلی صبور شدم. یکی میگفت خونسرد شدی، نه صبور.    !!!

نمیدونم، ولی به قول یکی، همیشه که نباید اعتراف کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمیدونم باید وجدانم از اینکه به یه آدم های بد ، بدی کرده ناراحت باشه یا نه!
وجدانم هم شدید درد گرفته... ولی خودم در یک غروری به روم نمیارم.

Just remember when you were small
How people seemed so tall
Always had their way

نه! اصلا ناراحت نیستم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو آیینه که نگاه میکنم، یه جوش گنده ام که یه صورت ازش آویزونه...
زود خوب شو دیگه... تا چشمتودر نیاوردم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


یه شعر برات بخونم؟

از john lennon


Only you
can make this world seem right
Only you
can make the darkness bright
Only you and you alone
can thrill me like you do
and fill my heart with love for only you

Only you
can make this change in me
For it's true
you are my destiny
When you hold my hand, i understand
the magic that you do
You're my dream come true
my one and only you, only you