همه چیز را مثل موهایت
به باد بسپار
دلت را به من.
یادت نرود مال منی!
( به پاس معاشرت خوب چند روز پیشمان!)
من نوشتن و دوست دارم... و بیدار موندن و ... و نوشتن و بیدار موندن و ... و بیدار موندن و سیگار کشیدن و ... و بیدار موندن و خوابیدنت رو نگاه کردن و .... و نگاه کردن و سیگار کشیدن و ... و خیره شدن و فکر کردن و ... و فکر کردن و لذت بردن و .... و غرق شدن توی رویاها رو ...و با هم بودن و ....
این دفعه ایدههامو دادم به روتوش کاری... گفتم همشو با هم جمع کن و یه ایدئولوژی ناب و تر و تمیز تحویلم بده!یه جوری هم همهی اینا رو به هم وصله پینه کن و روتوش کن که کسی نفهمه خورد خورد و فقیرانه جمع شده! انگار از اول اولش من یه کله به ایـــــــــــــــــــــــــن گندگی داشتم! کلی هم فکرای بزرگانه تو کلمه! تازه یه جوری روتوش کن که رویاهام اون زیر میرا بیفته! نمیخوام کسی بدونه که کارخانهی شکلات و بیسکویت با یه دشت که از درختهاش آبنبات در میاد جزو رویاهامه!!! حواست باشه ، اگه یه وقت خواستی آرزوهام رو هم بدوزی یه جایی اون ته مهها!اگه بدونن آرزوم چی بوده و هس! کتابهایی که خوندم و فیلمهای خوب و رو بزار ، شاید اگه این پارچهی ۴۰ تیکه خوب و خوشگل از آب در بیاد، خیلی چیزا فرق کنه !