وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

خوب نخواستن که شاخ و دم ندارد.

همینجوری است...


منتظر ۷

بیدار شو

اینجا هوا روشن شده

داشتم به خاطره‌هامون فکر میکردم

عین بعضی وقت‌ها که منو توی بغلت فشار میدادی

من هی لوس میکردم و عقب میرفتم تا تو منو محکم تر فشار بدی

و هی صورتم و عقب میگرفتم تا محکم ماچم کنی...

بیدار شو

گوشی رو بردار

و محکم تر از همیشه بغلم کن....

منتظر۶

میروم روی تراس

هوایی به سرم بخورد

سرد شده... پوستم عین مرغ شده

سرم درد می‌کند

چشم‌هایم قلنبه شده دارد از کله‌ام میزند بیرون

باید آدم شوم...

برمیگردم تو...

انقدر باید بیدار باشم تا مخم خورد شود بریزد توی چشمم و بعدشم همه بریزد ته حلقم شاید بعدش خفه شدم و دیگر لال مردم!

شاید ایده سگ محل برای من بهتر باشد...

چقدر موبی گوش بدهم؟ زنگ بزنم باز گریه کنم شاید دلت به رحم آمد؟

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست؟ هست؟

میدانی دو نخ سیگاری که داده بودی دیشب کشیدم؟

منتظر۵

یه چیزی هست

در مواقعی که خیلی از دستم عصبانی میشی میتونی فکر کنی که من یه کاکتوس گنده ام که با زحمت و مرارت گاهی هم گل میدم؟!

تو کاکتوس دوست داری... نه؟ احتمالا ترجیح میدی یه چیز خوشگل عین نیلوفر آبی داشته باشی؟!

منتظر ۴

عشق
پیر نمی‌شود
جا می‌افتد
شراب
کهنه می‌شود.


منتظر۳

اشکهایم هم دیگر ارزش ندارد.

فرقی ندارد که بریزد.

یک روز بود که به هیچ قیمتی نمی‌خواستی اشکم را ببینی...

منتظر۲

اینجا سرد شده

ستاره‌هایم مال تو

همه‌ی قرص ماه مال تو

دلم مال تو


به من لبخند بزن

حتا اگر به خاطر خستگی

چشم نگشایی


لبخند یادت نرود

منتظر

منتظر می‌مانم...

انقدر که زنگ بزنی...


اگر نزدی یعنی نمی‌خواهی.

و این پیغام روشن و واضحی بر من خواهد بود.

یعنی جدی دیگر با من هیچ کاری نداری...


منتظر می‌مانم.

دیگر من را نمی‌بخشد...