وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

این روزهای من یه حالی است. خیلی عجیب.

یک سال است که پدرم نیست.

من ازدواج کرده ام  در آبان ماه.

زندگی خوب و آرومی واسه خودم دست و پا کردم .

دو هفته است که سر کار میرم و امروز روز ولنتاینِ...


این روزها را هیچ وقت ندیده بودم. روزهایم قبل ها، همیشه یه شکل دیگر بوده...
انگار زندگی کس دیگری را میزییم! ( زندگی میکنم )


یک درد غریبی دیشب از توی سرم شروع شده و توی دست چپم تا الان لونه کرده.

انگار همیشه اونجا بوده و تصمیم گرفته که الان به روم بیاره.

یک درد که انگار از یک زخم بیاد که یهو داغ دلتو زنده کنه.


توی گوگل نوشته که این درد ها تا همیشه میمونه.

ولی امسال پشتم بهت گرمه.


به هر حال توی این زندگی هستم و توی زندگی بعدیم شاید یه چیز دیگه باشم.