وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

...

فرض کن نوک دماغت یه جوش گنده بزنه...
باحالترین جای دنیا هم اونقدر که باید بهت حال نمیده...

قدرت خدا رو ببینین!

قسم خدا رو باور کنم یا دم خروس رو؟

اکنون مرا به قربانگاه میبرند...




به دوردستها که نگاه کنی یه جاده منتهی به یه خورشید در حال غروب و تنالیته رنگهای نارنجی...
اون و بیخیال...

همین جا جلوی پات.... یه زره این طرفتر، یه شاخه گل بنفشه هست، اگه نپایی ممکنه لهش کنی..
حواستو جمع کن...همینجوری عمرش کوتاهه!

امشب


فکر میکردم که بهترینم...جه خیال خامی...
بهش نزدیک هم نبودم.

پرومته در زنجیر



پرومته کار اشتباهی نکرد، خدایان بیش از حد جابر و ستمکارند ،برای همون گناه تا ابد در کوهای قفقاز به زنجیر کشیده شد و تا ابد کرکسان گرسنه جگرش را خوردند و با از نو جگرش بروئید و....

منم راز خدایان رو بر انسانها فاش کردم....


حالا نوبت منه...

( اگه سی زیف بخشیده شد...پرومته هم میتونست بخشیده بشه... این تقصیر خدایان بود که تا ابد اونو به زنجیر کشیدن!)

---

زیاد هم نمیشه به این فکر کرد که چرا فلانی فلان روز دروغ گفت.
یا اصلا چرا اون کار و کرد....
 میشه به این فکر کرد که چه جوری نشون بدی که تو زیاد هم به این چیزا توجه نداری..

آره این با حالتره...