وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

29 بهمن

انگشتم سر می خورد روی انگشت کوچکت
بعد برمی گردد بالا
و از اول

سر می خورد
سر

save را می زنم.

برف میاد
برف میاد

برف
برف
برف

بازی
بازی

-----------------------------------
راستی ما 4 روز خیلی خوب و توی شمال گذروندیم....
خیلی خوب
خیلی خاطره شد...

من راست می گویم ها...
همیشه به تو راست می گویم...
از ترس هایم هم راست می گویم...

از شب ها که نصفه های شب تکی ترسیده ام...
از روز ها که بی تو بودن را تکی تجربه کرده ام!

من از تنهایی نمی ترسم.
من با تو بودن را می خواهم.
تکرار بغل تو با موسیقی تنت
تکرار نگاهت با حرکت لبانت
تکرار کلامت
در کلامم

تکرار زیباییت
تکرار ابدیت
تکرار ما
ما
ما

هر بار زیباست
و من هر بار بغض می کنم...
هر بار انگار بار اول...
هر بار انگار بار آخر...


...

من عین همیشه ترسیدم
عین همیشه
فرار کردم

من نتونستم که وایسم و بجنگم

چند تا عق زدم
و یه روز دیگه رو شروع کردم.

انتخاب اینجا با من نیست.


دیشب

خودم را با وایتکس هم که بشورم

سفید نمی‌شود

رو سیاهی گناهان

 

شنبه

می گوید که: آمدم
بعدش فوری می گوید...
زودی می روم