براى من تنها بود
وقتى میرقصید هم تنها بود
گذشت.
گفتم که شب ها بال در می اورند. نزدیک گرگ و میش، میایند توى مزرعه و به مرغ هادرس میدهند.
خندیده به حرفم
منم نگاه کردم. گفتم یاد داده اند. تو ساده اى