وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

براى من تنها بود

وقتى میرقصید هم تنها بود


گذشت.


گفتم که شب ها بال در می اورند. نزدیک گرگ و میش، میایند توى مزرعه و به مرغ هادرس میدهند. 

خندیده به حرفم


منم نگاه کردم. گفتم یاد داده اند. تو ساده اى


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد