وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

معلم...

میدونی....نمیدونی دیگه...
هنوز خیلی راهه... خیلی...
خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
تا من این اتحاد مزدوج و یاد بگیرم....

Take me


دقیق نمیتونم بگم چه اتفاقی داره میفته...

من هیچ وقت به چیزی اونقدر محکم نچسبیدم که داشته باشمش!

نمیشه انتخاب کرد...نمیشه انتخاب شد.
نشستم...
پای تلفن خوابیده...من صداشو می شنوم.صدای نفس هاش میاد...
- دیشب خیلی خوشگل شده بودی...
- من؟ مرسی...
ـ توی بغل من چی کمه؟
ـ من که هستم پس چیزی کم نیست!
ـ هستی؟
ـ .....
-....
-....
- تو خوبی؟
- مــــــــــــــــــــــم آره، خوبم
-  جدی؟
- ....
سکوت................نفس.............خواب.

باید خوب باشی....خوب....من همیشه خوبم. زیاد فرقی نمیکنه...
اشک که حلقه میزنه تو چشم...بغض که گیر میکنه...من خوبم.
مشکلی نیست.من در مورد اون رویا دقیق الان هیچ ایده ای ندارم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش میشد بلیط سانس اول به ما میرسید تا خستگی  آپاراتچی باعث نشه که ما فیلم و تار روی پرده ببینیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ عزیزم میری بخوابی؟
ـ آخه دلم نمیاد
ـ هانی...خسته ای ..برو بخواب.
ـ من خیلی بدم؟
ـچرا اینو میپرسی؟
ـنمیدونم.
-...... شبت به خیر.
ـ ماچ...ماچ
ـ دوستت دارم.
ـمنم دوستت دارم.
-خدافظ.
-.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتخاب شدن خوبه..ولی انتخاب اول بودن یه دنیا فرق داره...
قراره به حس ها اعتماد کنی...خفه شو!


در یه حقیقتی تمام چیزایی که دارم...ندارم!


میدونی....گالوم بد بخت.... اون من بودم که افتادم توی اون مواد مذاب ها و مردم...
اگه حلقه رو داشتم!!!!


حالا که تبخال زدم....یادم افتاد تو توی خوابم بودی...وقتی که از خواب میپریدم.
به مناسبت اینکه زیبا شدم باید یه ماچ بدی...
یه فرنچ کیس توپ ، جوری که همه بدونن کی ماچت کرده.

یه چیز دیگه...وقتی سیگار میکشم...و توی دود غرق میشم...یه کلمه هم نمیشنوم چی میگی....نه اینکه به تو توجه ندارم ها! .... نه.....دقت کن آخه....دود و ببین.....چه وری میره....


گفتم که اگه یه گدا تو خیابون داشت ساز میزد...من حتما بهش پول میدم...نگاه کن ....آخه چه جوری میشه سلطان قلبها و نازنین مریم و الهه ی ناز و با این سوز نواخت....چه جوری میشه تشکر کنم ؟پول نمی شه...ولی کیف پول تمام چیزیه که توی جامعه ی مدرن امروز پیدا میشه!
خیلی حرف میزنم...حالم به هم میخوره از خودم.

حراج بالزاک

امروز توی (خیابون انقلاب) جلوی در(دانشگاه تهران)کتاب (بالزاک)میفروختن <<فقط ۲۰۰ >>تومان.
پیزا پیکو....۶۰۰ تومان.... 

انتظار.

اون که میگفت شبیه شخصیت grace توی فیلم dogville هستی...آره قبول...
دقیقا آدم های دنیا همونجوری...ترتیب من و دادن...
نمی دونم چی بگم. راست میگفتی...

کارگردانی که سادیسم و مازوخیزم با هم داشته باشه...آخر فیلم مخت همینجوری میگوزه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون قدیم ندیما که ما رفته بودیم فرانسه برای تعلیم تیاتر ، یه سری از این بچه مچه های تازه به دورون رسیده بودن که هی یه چیزایی راجع به نمیدونم چی چی ، مولف...تئوریو...تئوری مولف...یه همچین چیزایی بلغور میکردن، به ما گفتن که ما چند ساله دیگه حالتون و میگیریم...

بعدشم که از تحصیل فارغ شدن...یه چیزایی ساختن ، هی بد نبود..
ما که اون روز هم خودمون میساختیم...هم بازی میکردیم...هم خودمون تروکاژ، اتالوناژ،مونتاژ،قیژ قاژ  میکردیم...نور و مور و ظهورو اینا... هم همه کار میکردیم(از اون کارا نه! از این کارا...راجع یه سینما و جعبه ی جادویی حرف میزنم)فکر نمی کردیم کارگردان هم مد بشه...خلاصه این شد که یه بار تصمیم گرفتم که جدی گوش بدم ببینم بروبکس چی میگن!

یه فیلم  دیدیم بسیار خوب بود...در اون دوربین حرکت میکرد...و یه خانوم زیبایی، هی تویا فیلم گریه میکرد..ما بالاخره نفهمیدیم چرا..ولی در آخر آن خانوم با لباس عروسی به سمت یه آقایی رفت ....(به علت صامت بودن فیلم...گویا خوب نفهمیده چه خبره)

در یک فیلم دگر...یه آقا با یک سبیل خنده دار...با یه کفشهای گنده...با یه توپ که روش عکس دنیا رو کشیده بود بازی میکرد...والا ما نفهمیدیم چرا...ولی بسیار مفرح و خنده دار مینمود...

تا این اواخر که ما یک فیلم دیدیم که خانه ها در و دیوار نداشت...و یه دختره ی زیبا رو به نام (نیکل کیدمن) توش بازی میگرد...ما نفهمیدیم چرا و چگونه...بیشتر شبیه تیاتر های خودمان بود که هیچی ندارد...در آخر هم این خانومه با چند تا آقا همه جا را به گه کشیدند که ما دلمان بسیار خنک شد...

خلاصه تا اطلاع ثانوی جز سریال های تیلویزون اونم ساخته ی وطن با مهر تایید صلاحیت آقای لاریجانی نمیبینم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادته گفتم هوس یه بوسه منو میتونه ۱۰۰ سال دنبال یکی بکشونه؟؟؟
شاید برای هوس اش ،شایدم به خاطر کشوندنه!....فعلن که من بیشتر از ۶ ماهه گیرم...
نه واسه ی تو ...واسه ی اون گیره هه که منو محکم گرفته...
نمیزاره برم...شایدم نمی خوام.
هیچکی تو نشد!
فردا باید برم دانشگاه ...من منتظرم....من منتظرم....من منتظرم...
تا ۱۵ شهریور نهایت ۱۵ خرداد وقت خواستی...
بیشتر نمیتونم!نمیتونم...باشه؟ تمومش کن...منتظرم...
                                                                                    خداحافظ

ا.ج

بیا! باش....
بخواه...
بمون....
دوتایی اومدم...تکی برگردم؟

روح غمگین

بارون خیلی قشنگ می باره......
پنجره رو که باز کنی نسیم خودشو به زور پرت میکنه تو...
اضاع احوال روحی به گه کشیده شده...
الان مدت هاست که منتظرم...
تاچند وقت پیش فکر میکردم،تا یه ذره پیش حس میکردم...این آخری ها دیگه دارم لمس میکنم...تنم درد میگیره...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پریشب بعد از مدت ها مست کردم.مست چیه؟! پاتیل بودم...
نچ، نمی شه! دوری تو با هیچی نمی شه فراموش کرد...
وقتی خونه دور سرت فریم فریم میچرخه...تمام امیدم اینه که دیگه تو توش نیستی...بد بختی اینه که تو تک تک اونا تو هستی...تازه تو اکثر جاها اصلا خونه و طاق در کار نیست.
همش تویی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب گریه کردم.....
ترسیدم بارون که میاد یادت بره به من بگی :چه بارونی!
ترسیدم قبل از خواب یادت بره بگی : تو بغل من خوابیدی دیگه؟ یا بذار محکم بغلت کنم!
ترسیده  بودم از اون سوال ت که پرسیدی : چه قدر از حس هات مطمئنی؟
اونجا که گفتی...نمیدونم،نمیدونم....    اگه بدونی من چه حالی داشتم...

یادم بود، وقتی خوابت گرفته و داشت همه ی اینا یادت میرفت ازت بپرسم که:من تو بغلت هستم یا نه؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز عکس از بچگی هام دیدم...
دیدم که به جای اون دختر فسقلی ه کنار ساحل با سطل شن بازی...الان اینجا یه دختر بزرگ نشسته که با دقت داره دنبال یه شباهتی بین خودش و اون بچه میگرده...

دیدم که اون مامانه به جای یه لبخند ...یه نگاه عمیق با چند تا چین و چروک دور چشماش داره...

دیدم به جای اینکه احساس کنم اون نوزاده تو اون عکس منم،فکر میکردم اون مادره تو عکس منم ...منتها چند سال بزرگ تر....

وقتی مرور زمان و حس کردم...وقتی دیدم که نصف بیشتر آدم های آلبوم عکس نیستن...وقتی فهمیدم که آدم ها می میرن....گریه کردم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز  با یه پیرزنه که میخواست سوار آسانسور شه و نمیدونست کدوم دکمه رو فشار بده،احساس نزدیکی کردم...
وقتی میگفت دیگه ما پیر شدیم و تو زانو هام قوت نیست ، زانو هام درد میگرفت.
وقتی میگفت حرف که میخوام بزنم ،حرفم یادم میره...من همه چیز و فراموش میکردم...

وقتی اونو ترک کردم...خودمو ترک کردم...از دلتنگی گریه کردم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من میل به جاودانگی رو می فهمم.... میل به جاه طلبی...به خود خواهی..
همه چیز مال  منه!!!! درسته...من پشت یه سری کلمه ها قایم میشم...بهت مبگم : هر چی تو بگی...هر چی تو بخوای....
و تو هیچ وقت نمی فهمی که من با تمام وجود از داشتن تو حرف میزنم.
تو هیچ وقت نمی فهمی که همین الان من تو رو به تمامی مال خودم میدونم!
تو نمیدونی که من با ظرافت و تیز هوشی...در عین اینکه نشون میدم جای کمی و تو بغل تو اشغال کردم...تمام بغل تو رو صاحب شدم...
تو هیچ کدوم از اینا رو نمی دونی..و من هنوز انقدر احمق نشدم که بهت بگم...چون اگه بفهمی....دیگه از تملک من در میایی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از مرگم.... وصیت میکنم کبد ام رو به یه دائم الخمر  در حال مرگ...ریه هام رو به یه سیگاری معتاد که دهن ریه هاشو سرویس کرده...چشمامو به یه نابینا که از اول اول دنیا رو ندیده....لبهام و به یه نوزاد برای مکیدن شیره ی زندگی ....کلیه و معده و روده و اینا رو بفروشین هر سال تقویم چاپ کنین...ولی...قلبم رو به یکی بدین که خوب نگه داره...میخوام بعد از رستاخیز جسمانیم...حداقل کسی به قلبم عین دوران حیات صدمه نزده باشه... ( سفارش کردم روز مرگم قلب تو رو هم از جاش در بیارن بزارن کنار مال من!)
 
آدم ها عین خرزهره در میان...عین خرزهره هم می میرن...
خدائیش خیلی تخمی میشه اگه وقتی بمیری...کود تاقابل هم نشی...
جدی انسان میخواد که ابدی باشه...حالا اگه بگم که وقتی بمیریم جای دیگه نمیریم و مردن یعنی تموم و تاریکی....چی میشه؟؟؟ این همه آدم که چی؟ این همه کود که دنیا نیاز نداره!!!!
تا کی خودمون و با این دنیا و اون دنیا سرگرم کنیم؟؟؟
میدونی...امشب از ترس میرا بودن...از ترس تنها بودن قاطی کرم ها...گریه کردم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و اگر آواز خوانان و رقاصان و نی نوازان آمدند...از کالای آنان نیز بخرید...زیرا آنان نیز جمع آوران میوه و کندر اند،و آنچه می آورند...گر چه از جنس رویاست...برای روح شما جامه و طعام است.

                                                                                   پایان

من

عجب دنیاییه!
پسره که دوست دختر داره... ناموس مردم و تو خیابون میبوسه...
اون دختره که عاشق پسر قبلیه هست...با رفیق فابریکش ریخته رو هم...
اون رفیقه که دوست دخترش و جلو همه ماچ میکنه...دستش و میماله به فلان جای ( استغفرا...) دوست دختر مردم...
دختره که عاشق پسر خوش تیپه فیلمه...با دوست پسره اون دختر ترسناکه آخر فیلم فرار میکنه!
من نمیدونم....اگه اون لحظه میدونستم یه همچین فیلمی و باید ببینم....هیچ وقت بلیط نمی خریدم.(حیف که من نخریدم...۲ نفر دیگه تصمیم گرفتن!)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

موزیک : 
 For what it's worth I love you
and what is worse I really do

من میگم:
تو خیلی مشکل داری...من میخوام وایسم یه گوشه...بابا بی خیال... دارم میبینم که خوشحالی...میدونم مال من نیستی....هیچ وقت هیچ وقت.

موزیک:
Hey please baby come back
there'll be no more loving attack
and I'll be keeping it cool tonight.

من میگم:
اصلا میدونی چیه؟ من میخوام با اون پسره دوست شم...همون که تو دانشگاهمونه! به همه میگم من اونو دوست دارم...خوبه؟ من نمی خوام. نمی خوام منو ببوسی...نمی خوام دوست داشته باشم.برو خونتون...من خیلی وقته ایستادم...پاهام درد میکنه! کی میشه بشینم؟صندلـــــــــــــــــــــــــــــــی!!!

موزیک:
come on around get back in my bed
keep making me feel alright.
things have been worse
and we had fun fun fun
'til I said I love you
and what is worse I really do!

من میگم:
من خیلی حرف زدم، حالا تو بگو...

تو میگی:
...

من میگم:
حالا برو بخواب ...شب که نه ، صبح به خیر.

موزیک:

For what it's worth I love you
and what is worse I really do.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عید شده.... پولای عیدی مو همه شو باید عیدی بخرم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از چشماش میترسم....هیچکی نمیدونه! خیلی میترسم.....خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــی ترسناکه...خیلی....خیلی....خیلی...خیلی....اندازه ی اون رعده که اون شب از خواب پریدم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی اون موزیک و خاموش کنه!
موزیک:

I know you think that I shouldn't still love you
I'll tell you that
But if I didn't say it
Well, I'd still have felt it
Where's the sense in that?

I promise I'm not trying to make your life harder
Or return to where we were

...

And when we meet
As I'm sure we will
All that was then
Will be there still
I'll let it pass
And hold my tongue
And you will think
That I've moved on



                                                                پایان.