وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

مسیح باز مصلوب

نگران نبوده

دیده که رفته و برگشته و سخت بوده

ولی غصه نخورده که تسلیم بوده از اول اول، عین بقیه اتفاقای مهم.


همیشه وقتی تسلیم بوده بُرده...


بعد ها که گردنکشی کرده همیشه یه جوری باخته و کم داشته

 میخواسته هفت روز روزه سکوت بگیرد.

یا هفت روز گشنگی بکشه


ولی نشده هیچ وقت که خودش رو محک بزنه...


قلبش را جِر داده بودند، دست کرده بودند تویش و کشیده بودند بیرون...

دیده بود که به صلیبش زدند و  شرحه شرحه‌اش کردند

دیده بود زخم‌های مسیح باز مصلوب را


قفسه سینه‌اش درد میکرد، بعد دستش درد گرفت، بعد آن دستش، بعد سرش و گلویش

کم کم تمامی درد‌هایش را خودش تجربه می‌کرد.


و بعد گفته بود جیزس به فریادم برس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد