وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

صدام!

سلام ...
می بینین که تقریبا همه ی چیزایی که نوشته بودم و پاک کردم....
آخه دیگه تقریبا همش شده بود ** شعر....
.................................
امروز با چند تا آدم که اسمشون دوسته بودم.
آدم های خوبی هستن....
من دوستشون دارم.
می دونین.... یکسشون برام مشت محکم و کوبنده ی منطقه....
یکیشون ، توی یه چتی یه ابدی گیر کرده....اصلا می خواد که باشه.ازم متنفره.
یکی دیگه.... دنبال یه چیزیه که من تا حالا نفهمیدم...ولی همیشه میخواد فرهنگ جدیدی و بیاره توی اکیپ.
یکی دیگه از همه ناراحته و فکر می کنه هیچکی دوسش نداره...ولی این طور نیست.
یکی دیگه راهش جداست...نمی دونم چرا اینجا بر خورده! اونم فکر کنم، می خواد یه جای دیگه باشه.همه رو نموده! حتا منو! 
یکی دیگه نرمال تر از همست. نمی دونم چرا؟! همیشه یه لبخند خوبی داره.
یکی دیگه شب و روز **خل بازی در میاره....ولی فکر کنم ته دلش کلی غم داره!
همه بد توی در و دیوارن!
ولی من نمی دونم چی بگم؟! گاهی می خوام نبینمشون.
گاهی می خوام حلشون کنم. می خوام فراموش شون کنم.گاهی می خوام تا ته ته ببینمشون.
دختر های اطرافم ازم متنفرن! می بینم! نمی دونم چرا؟! من کاری باهاشون ندارم.
منم گاهی همین حسو دارم . ولی می دونم چرا!
زیاد مهم نیستن! اونا فقط بلدن ازت بد بگن و مسخرت کنن و آزارت بدن.
مهم کیه؟
می دونی یه موقعی شد که نمی دونستم. اول فکر کردم....اشتباه فکر کردم. بعد فهمیدم که مهمه همه جا همه وقت منم!
نه اون ، نه اون یکی... خود خواه نیستم . ولی خودمم! 
اگه تو نیستی ، بی خیال . 
دیگه هیچی نمی نویسم!راجع به گذشته ها.... 
می خوام از حال بنویسم.
از خودم! از تنهایی هام.
از آدم هایی که دور برم الان هستن. و وقتی میگم تنهام ته دلشون می خندن و باور ندارن!
می دونین ایول خودم. هر چی نوشته بودم پاک کردم.
مهم نیست . چون اون آدمه دیگه مهم نیست.
چون خودمم و خودم.
بی خیال . بی خیال...............................
آدما خیلی کوچیکن! خیلی کوچیک... 
خودم و هیچ وقت نگفتم....توی دوستام من در ظاهر همیشه خوشحالم. همیشه میخندم ، همیشه شیطونم! همیشه خوبم و دردم فقط یه دوست خوبه!
بابا جان من دل خوش سیری چند؟
خوبین ها؟؟؟!!!!!
خنگ ها!  می دونین کی میشه برم؟ کی میاد؟ کی میرم؟ کی میرم اونجا؟ کی میرم از اینجا؟  این خدا هم واسه ی خودش خوشحال بوده! این چیه آفریدی؟ خیلی چرته! 
آقا بیا نسلشون وردار ....هه هه
 حالا من هی بگم اینا همش چرته!
راستی دیدی صدام و گرفتن؟ تحقیر و تو چشاش دیدی؟ دلم سوخت واسش....
همه بدشون میاد ازش....گناه داره!
واقعا حق یه دیکتاتور بزرگ این نیست ....اگه هیتلر هم اینجوری زنده میموند، این همه طرفدار و داشت؟
کی  از حرفام طرفداری میکنه ؟ هیشکی؟
نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:18 ب.ظ

بازم **شعر نوشتی موفق باشی

خوبه میدونی....ولی یه چیزی...این جنس ** شعرش خیلی فرق داره! با اینکه حال و هوای قبلیا رو داره!

[ بدون نام ] جمعه 28 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:59 ق.ظ

هی٬ سلام...
منم. میدونی کیم!
قهر نیستم٬ اینجور خواستی٬ خودت.
میخوام نباشم٬ چون تو میخوای نباشم.
پس نرنج...
فقط نیستم.
همین...

مهندس دیوانه سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:57 ق.ظ http://jenin.blogsky.com

خیلی خوبه که وبلاگت رو نگه داشتی. حتی همین قالب قدیمی رو. کلی ذوق می‌کنم وقتی می‌بینم یکی وبلاگ قدیمی در این حد داره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد