وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

ستارهای که امشب خواهم دید ، دیشب دیده ای.

سلام... من دوباره اومدم.

 نمیدونم.....تا لحظه ای که نمی تونستم بنویسم،کلی چیز میز واسه ی نوشتن داشتم.
 الان که میتونم،نوشتنم نمیاد.
 زندگی خیلی خنده داره...
 بالاخره دیشب مخم تموم شد و با همه ی دور و برم دعوا کردم.
 اول با خودم...

 اشتباه کردم.عین همیشه.با بهترین دوستم...دلم واسش تنگه!
 چه غلطی کردی احمق!
 ----------------------------------------
 پریدم.آسمون ترکید و با بلند ترین صدای ممکنه شروع کرد سرم داد زدن....
نشستم و نگاش کردم... از شدت عصبانیت سرخ شده بود....
ترسیده بودم...
اون لحظه ...تو تاریکی...تو تنهایی...فقط تو رو میخواستم...خواب بودی...جواب massage هامو ندادی....
رسما شاکی شدم.
دستمو مشت کردم و یکی زدم تو لپش....هه هه تا حالا تو صورت ابرا مشت زدی؟؟؟
انقدر محکم زدم که گریه ش در اومد. دو روزه گریه میکنه... یه ذره هم که بهتر میشه یخ میزاره که دردش کم شه!میریزه رو سر مردم!!!
ببین از دست تو که من چه کارا نکردم.
فکر میکنی یه معذرت خواهی بدهکارم؟
----------------------------------------
سوال هفته:
یه دختره یه پسره رو دوست داره...پسره با یه دختره دیگه دوسته...دختر دومیه هم با یکی دیگه دوسته...یه پسره هم دختر اولی رو دوست داره و با یکی دیگه میخوابه....پیدا کنید پرتغال فروش را؟؟؟
-------------------------------------
هی...تو! تو که شکلات تو از ولنتاین نخوردی...تو که وقتی ازت میپرسن چرا... میگی: دلم نمیاد و هر روز نگاشون می کنم. 
این نصیحت و آویزه ی گوشت کن: این کار و با آدما نکن.
اگه نمیخوای بنداز دور اگه میخوای استفاده کن....نذار بیکار بمونن تا بگندن!
دلت بیاد...من خسته ام!
------------------------------------
برف میومد....یه وانت ببعی....تو سرما مچاله شده بودن...یکی نشون داد و گفت :آخی...
ـ ولی خودمونیم...ببعی ها خوب تو هم پیچیده بودن...اتحاد شون برای گرم نگه داشتن معرکه بود...
یه چیزی از مخم رد شد....جدی دستی که گرم شده توسط یه دست دیگه چه جوری به این سرعت ول میکنه؟
حالا دست هیچی... بدنی که گرم شده اگه با سرعت ول کنه...ممکنه اون ضعیفتره ( یا بهتر بگم: سرمائیه) بمیره!
این که بین دو نفره... اگه یه جماعتی همه همو ول کنن....یه ملتی از هم می پاشه...
بعد هم خنگ ها تصمیم دارن انقلاب کنن!خاک بر سرها!



هنوزم برف میاد....کاج ها از سرما و سنگینی برف خم شدن...کمرهاشون داره زیر فشار میشکنه! جلوی دستم ، تمام اونایی رو که میتونم متکونم! بعدش سعی میکنن صاف و صوف وایسن و بگن ما خم نشده بودیم.... ما از اول تا آخر خیلی باحالیم.

کی میاد برف زمونه رو از دوش ما بتکونه...
----------------------------------------------------------
دقت کردی وقتی با ماشینت در نهایت سرعت پیچ چمران ~ ملاصدرا رو می پیچی....
یاد بازی need for speed میفتی...با این تفاوت که فقط یه جون داری؟

عکس رخ کیست این که از رویا بیرون تابیده است؟


پ.ن : صدا چقدر ساده است
اگر که برف مجالم بدهد
درون چشمانت خواهم آرمید  
نظرات 1 + ارسال نظر
افکار همایونی ! سه‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:11 ق.ظ http://hgd.persianblog.com

کلامی از دل من بود

که ناگفته مانده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد