وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

انتظار.

اون که میگفت شبیه شخصیت grace توی فیلم dogville هستی...آره قبول...
دقیقا آدم های دنیا همونجوری...ترتیب من و دادن...
نمی دونم چی بگم. راست میگفتی...

کارگردانی که سادیسم و مازوخیزم با هم داشته باشه...آخر فیلم مخت همینجوری میگوزه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون قدیم ندیما که ما رفته بودیم فرانسه برای تعلیم تیاتر ، یه سری از این بچه مچه های تازه به دورون رسیده بودن که هی یه چیزایی راجع به نمیدونم چی چی ، مولف...تئوریو...تئوری مولف...یه همچین چیزایی بلغور میکردن، به ما گفتن که ما چند ساله دیگه حالتون و میگیریم...

بعدشم که از تحصیل فارغ شدن...یه چیزایی ساختن ، هی بد نبود..
ما که اون روز هم خودمون میساختیم...هم بازی میکردیم...هم خودمون تروکاژ، اتالوناژ،مونتاژ،قیژ قاژ  میکردیم...نور و مور و ظهورو اینا... هم همه کار میکردیم(از اون کارا نه! از این کارا...راجع یه سینما و جعبه ی جادویی حرف میزنم)فکر نمی کردیم کارگردان هم مد بشه...خلاصه این شد که یه بار تصمیم گرفتم که جدی گوش بدم ببینم بروبکس چی میگن!

یه فیلم  دیدیم بسیار خوب بود...در اون دوربین حرکت میکرد...و یه خانوم زیبایی، هی تویا فیلم گریه میکرد..ما بالاخره نفهمیدیم چرا..ولی در آخر آن خانوم با لباس عروسی به سمت یه آقایی رفت ....(به علت صامت بودن فیلم...گویا خوب نفهمیده چه خبره)

در یک فیلم دگر...یه آقا با یک سبیل خنده دار...با یه کفشهای گنده...با یه توپ که روش عکس دنیا رو کشیده بود بازی میکرد...والا ما نفهمیدیم چرا...ولی بسیار مفرح و خنده دار مینمود...

تا این اواخر که ما یک فیلم دیدیم که خانه ها در و دیوار نداشت...و یه دختره ی زیبا رو به نام (نیکل کیدمن) توش بازی میگرد...ما نفهمیدیم چرا و چگونه...بیشتر شبیه تیاتر های خودمان بود که هیچی ندارد...در آخر هم این خانومه با چند تا آقا همه جا را به گه کشیدند که ما دلمان بسیار خنک شد...

خلاصه تا اطلاع ثانوی جز سریال های تیلویزون اونم ساخته ی وطن با مهر تایید صلاحیت آقای لاریجانی نمیبینم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادته گفتم هوس یه بوسه منو میتونه ۱۰۰ سال دنبال یکی بکشونه؟؟؟
شاید برای هوس اش ،شایدم به خاطر کشوندنه!....فعلن که من بیشتر از ۶ ماهه گیرم...
نه واسه ی تو ...واسه ی اون گیره هه که منو محکم گرفته...
نمیزاره برم...شایدم نمی خوام.
هیچکی تو نشد!
فردا باید برم دانشگاه ...من منتظرم....من منتظرم....من منتظرم...
تا ۱۵ شهریور نهایت ۱۵ خرداد وقت خواستی...
بیشتر نمیتونم!نمیتونم...باشه؟ تمومش کن...منتظرم...
                                                                                    خداحافظ

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:32 ق.ظ http://aftab-e-mey.blogsky.com/

خسته نباشی از این همه انتظار
فکر کنم دیگه داره خودشو لوس میکنه
ولشکن دنبال یکی بگرد که نخواهد این همه فکر کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد