وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

با من عروسی میکنی؟



ـ۱،۲،۳،۴
-آروم بگو...تمرکز ام و به هم میریزی...
ـ۱۰
ـبا خودش:(نکنه داره امتحانم میکنه؟ نکنه میخواد ببینه من از اون بدبختهای ترشیده ام؟...)
ـ۲۰،۲۱
ـ(....نکنه بعدش ضد حال بزنه بگه: هه هه من شوخی کردم چرا جدی گرفتی؟...)
ـ۲۹،۳۰
ـ(.... چه جوری آخه تصمیم بگیرم؟توی یه دقیقه؟ اصلا جواب نمیدم...سکوت میکنم ببینم عکس العملش چیه...)
ـ۴۰!
ـ(...آخه اینجوری فکر میکنه اعتماد نکردم...فکر میکنه میگم نه! ....نه بابا ...شوخی میکنه...من اصلا حوصله ی این شوخی ها رو ندارم...یعنی منو انقدر دوست داره؟ ... وای آروم بشمر..)
ـ۴۹،۵۰!
ـ(.....اگه بگم نه چی میشه؟من اصلا تا حالا به این فکر نکردم...آخه این بزرگه...مسئله ی کوچیکی نیست که تو ۶۰  ثانیه بشه تصمیم گرفت...بذار الان میگم من کلی وقت میخوام...نه بابا ...اگه میخواست وقت داده بود...آهان برمیگردم ماچش میکنم...شاید منو ماچ کنه . یادش بره ...میفهمه ،احمق که نیست...)
ـ۶۰!
....سکوت...
ـچی شد؟
ـآره...آره
(:

نظرات 1 + ارسال نظر
رفوزه شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:44 ق.ظ http://rufozeh.tk

چقدر رمانتیک!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد