وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

اکنون مرا به قربانگاه میبرند...




به دوردستها که نگاه کنی یه جاده منتهی به یه خورشید در حال غروب و تنالیته رنگهای نارنجی...
اون و بیخیال...

همین جا جلوی پات.... یه زره این طرفتر، یه شاخه گل بنفشه هست، اگه نپایی ممکنه لهش کنی..
حواستو جمع کن...همینجوری عمرش کوتاهه!
نظرات 2 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:54 ق.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

سلام رفیق نوشته هات کوتاه وجالبن!
سرخوش و موفق باشی.

مرده قبیله دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:24 ق.ظ http://hallowsky1.blogsky.com

salam
neveshtet kamelan ziba va bedoone naghs bood
man ba injoor neveshteha eshgh mivarzam
MOvafagh bashi
Ya hagh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد