وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

Knock, knock, knockin' on heaven's door


گاهی اوقات یه کارهایی انجام میدی که مال تو نیست...
عین چند لحظه قبل خودم.
انگار خودت نیستی...
بعد که میبینی چی گفتی ، پشیمون میشی...اما دیگه دیره...

---------------------------------------------------------------------
چیزی که این وسط آزار دهنده است اینه که آیا چیزی تغییر کرده؟؟؟ یا من عادت کردم؟
بادمجان خوشمزه شده؟؟؟ یا من به مزه اش عادت کردم؟
آدم ها خوب میشن یا من به کاراشون عادت میکنم.
پول کافی توی جیبم دارم یا به پول تو جیبم  عادت کردم؟؟؟

مـــــــــــــــــــــــــــم نمیدونم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من خیلی تغییر کردم.گاهی خودم هم خودمو نمیشناسم...
تازگی ها موقع رانندگی فکر میکنم که یه ماشین بزرگ با تمام سرعت در حالی که دارم با بغل دستیم حرف میزنم ، به صورت عمودی با ما تصادف میکنه.
یه کتاب خریده بودم که هر چی تا این لحظه خواستم بدم به اونی که براش خریدم نتونستم.
خیلی صبور شدم. یکی میگفت خونسرد شدی، نه صبور.    !!!

نمیدونم، ولی به قول یکی، همیشه که نباید اعتراف کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمیدونم باید وجدانم از اینکه به یه آدم های بد ، بدی کرده ناراحت باشه یا نه!
وجدانم هم شدید درد گرفته... ولی خودم در یک غروری به روم نمیارم.

Just remember when you were small
How people seemed so tall
Always had their way

نه! اصلا ناراحت نیستم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو آیینه که نگاه میکنم، یه جوش گنده ام که یه صورت ازش آویزونه...
زود خوب شو دیگه... تا چشمتودر نیاوردم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


یه شعر برات بخونم؟

از john lennon


Only you
can make this world seem right
Only you
can make the darkness bright
Only you and you alone
can thrill me like you do
and fill my heart with love for only you

Only you
can make this change in me
For it's true
you are my destiny
When you hold my hand, i understand
the magic that you do
You're my dream come true
my one and only you, only you








نظرات 1 + ارسال نظر
مریم و سعید دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:40 ق.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام دوست من . بعد از ۲ سال و اندی صبر بر عشق به لطف خدا امشب رسما به هم رسیدیم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد