وسوسه

شخصی

وسوسه

شخصی

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار..

منم تندی رفتم کتاب حافظ و باز کزدم :

وقتی که تلاش کنی و بفهمی و نگران باشی و حالت بد باشه شاید یه امید، حتا اگه خرافات باشه حالت و واسه ۲ دقیقه از قبلش بهتر کنه...

حافظ هم گفت:

برو بابا حال داری... این همه گند زدی و اومدی در ما رو میزنی...

نه ! نه ! نه ! خبری از وصل و عیش و روزهای باحال نیست که نیست...

هر چی هست مال  چمن و سرو و سمن و یاسمن و ... است خیلی هم مبارک هست.البته گفت که اگه بادی از سوی یمن بوزه اخبار خوشی رو برات میاره... منم از اون موقع یه قطب نما و یه خروس گرتم دستم که ببینم آیا بادی از اون سمت میاد یا نه... فکر کنم یه sms  آورد...

ما هر چی پرسیدیم اینا کی هستن که تو میگی؟

اونم گفت تو بر و بمیر. دیگه دیره!

):

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد