وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

و ما نگفتیم که او مرد... گفتیم که او از میان ما پرواز کرد...

------------------------------------

من می‌خوام یه چیزی بگم:   ... گاهی با این دست اتفاقات غم انگیز که می‌افته من فقط یه چیز و می‌فهمم : قدر لحظه‌ها رو دونستن!

من می‌فهمم که چرا برای یک دقیقه بیشتر با تو بودن تلاش می‌کنم. و من میخوام تو بدونی که من حرص تفریح کردن رو نمیزنم.   و اگه چیزی میگم برای یک دقیقه بیشتر صدای تو رو شنیدن  و رفع دلتنگی‌هاست... من طلبی ندارم که بخوام وقت تلف کنم یا تو رو اذیت کنم .  ولی نکنه که یه روزی افسوس لحظه‌هایی که داشتیم و  قدرشون رو ندونستیم بخوریم؟! ( البته خدا نکنه هیچ وقت)

i belive in together and forever....

نظرات 3 + ارسال نظر
رضوان شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:16 ق.ظ http://dosetdaram6ta.blogsky.com


آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

هدایی شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:52 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام
چه جالب!! مگه مردن همون پرواز کردن نیست؟!‌
.:.:.
ایشالله هیچ کسی پرواز نکنه... میدونم نمیشه...ولی کاش میشد!
....
موفق باشی

فاطمه دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:31 ب.ظ http://dey.blogsky.com


آبی آبی مهتابی

آبی تر از هر آبی

............................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد