بعد از اینکه ۲۳ تیر ۲۵ سالم شد و ۲۷ تیر یه کادوی خیلی خوب گرفتم. فهمیدم که ۲۵ سالگی سن خیلی مهمی است و تصمیم گرفتم ۳۰ تیر یه چیزی رو نوشته باشم.
من فهمیدم که عشق چقدر مهم است و کادوی با عشق چقدر مهم است.
هر روز که میگذرد من یک چیز تازه یاد می گیرم از خودم.
وقتی ۲۵ سالم را فوت کردم یک آرزو کردم و از ته ته دل آرزو کردم.
حتما توی شهری که آرزوهای آدم را می شمارند آرزوی من با صدای بلند پخش شده...
من همهی احساسای خوبم را مدیون تو هستم.
من توی این یک ربع قرنی که ازم گذشته هر چی که دارم از تو دارم.
تمام شادی این ربع اول مال وجود گرم و مهربون توست.
من یه تشکر گنده بهت بدهکارم.
مرسی برای همه چی..
دقیق و دقیق همه چی...
بوس و بغل زیاد