وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

برای نه تنها یک جشن تولد

یک تلاش خیلی عجیبی کردم که یک پست بنویسم از کلی احساس و کلی خاطره. در واقع چیزی که اگه دوباره اومدم سراغش عین این روزها ، گریه‌ام بندازه از شوق.

از گفتن همیشگی خوبیها و مهربانی‌ها. از سالگردهایی که چند وقت است کنار هم برگذار نمی‌شوند و یک روحیه که همچنان پشت ما رو گرم میکنه و امید میده...

ولی  نه صبر کن... یه چیز دیگه هم فهمیدم...

چی لبخند رو روی لب ما میاره؟

یه چیزی هست که توی من بزرگ شده و منو بزرگ کرده و تو رو بزرگ کرده....

و اون اینه که

در نهایت ما تصمیم می‌گیریم که کدوم از اینا رو به یاد بیاریم: اینکه چه اتفاقی برای ما افتاده یا اینکه چه طوری ما با اون اتفاق رفتار کردیم.


ما هر دو لبخند رو انتخاب کردیم تا به هم لبخند بزنیم و از خندیدن هم لذت ببریم و این بزرگترین هدیه است.قشنگ و قابل ستایش عین تولد یه ایده خوب یا دیدن یه راه روشن. عین امید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد