میخوام همین الان گوشی رو بردارم و لبخند و روی لبات بیارم ولی میدونم که موفق نمیشم و احتمال اینکه زنگ من برای خوشحال کردنت و ناراحت نخوابیدنت باشه آخرین احتمالته...
برای همین یه شعر برات مینویسم و خیلی عاشقانه برات میخونم تا از اینجا به اونجا برسه یه جوری با تمام احساس میخونم تا از اونی که شنیدی خیلی بهتر باشه.( میدونم نمیشه ولی تلاشم و میکنم)
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
ره رو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمدهایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمدهایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
اونجا ذکر کرده که اگه من طلبکار و پررو ام برای چیه...
از دستم ناراحت نباش.
شب خوش