وسوسه

وسوسه

شخصی
وسوسه

وسوسه

شخصی

برای خودم و حماقت‌هام

آدم شاخ در میاورد در زندگی...

از خودش روزی چند بار تعجب می‌کند.

برای من از همه عجیب تر خودم هستم.

عین روزی که منتظرم یوفو ها بیایند یا روز بعد که دعا می‌کنم نیایند.

یا لحظه‌ای که فکر می‌کنم قویترینم و چند ثانیه بعد شکنندگی‌ام را آشکار می‌بینم.

برای من خودم خیلی عجیبم و گاهی از خودم کف می‌کنم.

ولی آدم ها انگار از قبل نوشته شده‌اند.

حتا وقتی خیلی تیز اند خیلی ضایع هست.

برای همین احتمالا من هم خیلی عجیب نیستم و عین بقیه قابل پیش‌بینی هستم.

ببین ، برای ماکارونی خوردن جدی جدی چند راه هست...

و اونی که تو همیشه استفاده می‌کنی حتمن تنها راه موجود یا بهترینش نیست.

مسئله اینه که چند نفر در لحظه خوردن ماکارونی به یه جور دیگه خوردنش فکرمی‌کنن؟

یا اگه یه آدم یه ظرف ماست و چپه کنه اتفاقی به جای آخ و واخ و داد و بیداد هزار تا راه برای برخورد با این اتفاق هست.که اولیش خندیدن و با مزه بازیه!

من گاهی کارای بابامو مسخر می‌کردم ولی الان فهمیدم که چقدر اشتباه می‌کردم.

و چقدر میتونستم باهاش بخندم به جای خل بازیام.

و چقدر پشیمونم.

و چقدر پشیمونم.

و کاش زود تر میدونستم.

آدم کم کم می‌فهمد که چقدر احمق است.

نظرات 1 + ارسال نظر
تنها..مرا کسی نساخت خدا ساخت دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://www.sokksok.mihanblog.com

با صداقت باش یار ما شوی

لاف با عاشق مزن رسوا شوی

کار ما بر سرّ حق پی بردن است

در سبوی معرفت می خوردن است

حرمت میخانه از مستی بود

حق می بشکستنش پستی بود

ما نه آن دردی کش ساقی کشیم

ما فقط در سایه ی ساقی خوشیم

سلام عزیز وبلاگ زیبای داری اگه لطف کنی منو با اسم (انواع شعر..مرا کسی نساخت خدا ساخت) لینگ کنی یا تو پیوندات بزاری بعد بگو با چه اسمی لینگت کنم تا دو سوت لینگت کنم منتظرتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد