مادر خفن است.
و من اندازه مادرم خفن نیستم.
اینها قدرتشان را از یک جای چتی میاورند.
بعد از ساعتها معاشرت، غر، اشک، شکایت و هزار تا چیز که کلمه کافی ندارم برایش...
آخرش یک کلمه میگوید: نگران نباش مامی جان همه چیز درست میشود.
یک جوری میگوید، که همه مشکلاتت با هم یادت میرود وقتی اعتماد حرفش را میبینی...
فقط یک نگاه کوچک میکند و دستم را فشار میدهد.
انگار دیگر قوی هستم و جدی انگار دیگر مشکلی نیست.
مادر حضور هر ثانیه اش نعمت است.