-
بی عنوان...
سهشنبه 2 دیماه سال 1382 04:40
سلام. -------------------- میدونی...من چند ساله که از پنجره ی اتاقم، یه زاویه ی دید دارم. ماشین رد نمیشه از زیرش...همیشه همونجوری که بوده هست. تنها تغیرایی که گاه گاه میکنه...اینه که چراغ بعضب اتاق ها خاموش و روشن میشه...گاهی هم گنجشکا و کبوتر ها رفت و آمد دارن.یه بار هم یه قورباغه هه میپرید...مـــــــــــــــــم،ولی...
-
سوال
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 04:32
هی............. امروز همش خونه بودم. از طلوع تا طلوع بعدی... می دونی ...آسمون ریده! هوا به کثافت کشیده شده! من اینجام . توی اتاقم. با هیچکس. خیلی خوبه، هیچکس مهربونه، آرومه، ساکته، تنهاست، بی آذاره.... تنها بدیی که داره اینه که باهام قهره! از وقتی که فهمیدم تنها نیستم و هیچکس با منه، از لحظه ای که حضورشو حس کردم......
-
صدام!
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 04:22
سلام ... می بینین که تقریبا همه ی چیزایی که نوشته بودم و پاک کردم.... آخه دیگه تقریبا همش شده بود ** شعر.... ................................. امروز با چند تا آدم که اسمشون دوسته بودم. آدم های خوبی هستن.... من دوستشون دارم. می دونین.... یکسشون برام مشت محکم و کوبنده ی منطقه.... یکیشون ، توی یه چتی یه ابدی گیر...
-
با عرض پوزش
یکشنبه 16 آذرماه سال 1382 00:47
عزیز دل من.... معذرت میخوام.
-
سلام خودم
جمعه 14 آذرماه سال 1382 02:16
سلام ... من الان اومدم.همین الان الان..... این صرفا برای تست هست ....۱......۲......۳..... آماده برای ضبط.من رفتم.من اومدم.... برو !کات.